اشاره
آیا سنت زبانشناسی از غرب آغاز شده یا اینکه بیرون از حوزۀ غربی (یونانیرومی) نیز میتوان ردپایی از زبانشناسی یافت؟ دراینمیان، آیا میتوان نقشی برای نحوی بزرگی ایرانی، سیبویه، قائل بود؟ آرای او چه نسبتی با یافتههای زبانشناسی نوین دارد؟ دکتر دبیرمقدم کوشیده است در مقالۀ «سیبویه؛ زبانشناس و دستورنویس» به پرسشهایی ازایندست پاسخ دهد. اینجا این مقالۀ را گزارش کردهام و گزیدهای از آن را هم آوردهام.
درآمد
تا چندی پیش، انگارۀ رایج در مجامع علمی زبانشناسی این بود که نمیتوان در گذشتۀ این شاخه از دانش بشری، سنتی غیر از سنت غربی (یونانیرومی) یافت. بعدها با شناسایی دستور پانینی برای زبان سانسکریت و پسازآن، آرای سیبویه در نحو عربی، این انگاره زیر سؤال رفت. سیبویه، نحوی معروف ایرانی که در نیمۀ دوم از قرن دوم هجری میزیست، بهویژه در اثر گرانسنگش الکتاب، به طرح دیدگاههایی پرداخت که بسیاری از دیدگاههای زبانشناسی نوین بعدها با آن مطابقت میکرد. این خود گویای وجود سنتی دیرپا در خارج از حوزۀ غربییونانی بود. دکتر محمد دبیرمقدم، استاد برجستۀ زبانشناسی، از اندیشمندانی است که کوشیده است تصویری از فعالیتهای این نحوی بزرگ ایرانی به دست دهد و سپس آنها را بهلحاظ انطباق با آموزههای زبانشناسی نوین بررسی کند.
«سیبویه؛ زبانشناس و دستورنویس» عنوان مقالهای است بهقلم دکتر محمد دبیرمقدم که در شمارۀ ۶ از مجلۀ دستور (ویژهنامۀ نامۀ فرهنگستان)، در اسفند ۱۳۸۹ به چاپ رسیده است. این مقاله بعدها ذیل کتاب زبانشناسی؛ منظری ایرانی (انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی) نیز انتشار یافته است. در ادامه، ابتدا گزارشی از محتوای مقاله آوردهام و سپس گزیدهای از متن آن. متن مقاله هم ازطریق پیوندهای موجود در انتهای این یادداشت در دسترس است.
گزارش
دبیر مقدم مقالۀ خود را در پنج بخش سامان داده است:
۱. مقدمه: در این بخش، نویسنده ابتدا در پانوشتی مفصل، به وجه تسمیۀ «سیبویه» پرداخته و دراینباره دو نظر عمده را بررسی کرده است: نخست، تلفظ عربها (سیبَوَیْهْ، مانند مِسکَوَیْهْ)؛ دوم، تلفظ ایرانیها (سیبویَه، مانند کهکیلویَه یا عسلویَه). سپس توجه مجامع فرهنگی و دانشگاهی جهان به این نحوی بزرگ را بهاجمال گزارش کرده است.
۲. زبانشناسی غیرغربی: در بخش حاضر، نویسنده زبانشناسی را در یک تقسیمبندی اولیه به غربی (رومی و یونانی) و غیرغربی (چینی، هندی، بینالنهرینی، عبری و اسلامی) تقسیم میکند و سپس موانع پروبال گرفتن زبانشناسی غیرغربی را یادآور میشود.
دبیرمقدم در توضیح نخستین مانع به آرای پیتر سورن اشاره میکند که زبانشناسی غیرغربی را متأثر از دین میداند و این درست نقطۀ مقابل زبانشناسی غیرغربی است که از اساس، تفکر دینی را قاطعانه رد میکند. تأثر از دین برای مثال به این موضوع اشاره دارد که نحو عربی اساساً برای آموزش قرائت صحیح قرآن به نومسلمانان غیرعرب تأسیس شده است. بااینهمه دبیرمقدم بر این باور است که حتی اگر وجود چنین انگیزههایی را در پیدایی و بالندگی زبانشناسی غیرغربی بپذیریم، این درنهایت چیزی از ارزش علمی این شاخه از دانش زبانی بشر نمیکاهد.
دلیل دوم سورن ناظر به نوعی کارکردزدگی در زبانشناسی غیرغربی است، به این معنا که این شاخه از زبانشناسی بهشدت در خدمت اهدافی غیرعلمی (بهویژه سیاسی و اقتصادی) بوده است. دبیرمقدم در پاسخ به این دلیل نیز از هلنیسم یونانی یاد میکند که در دورهای نهچندان کوتاه، زبانشناسی را در خدمت گسترش زبان یونانی درآورد. نیز از دوگانگی میان مکاتب نحوی بصره و کوفه یاد کرده و بر این نکته تأکید میکند که هریک از این دو مکتب بهنحو تخصصی به زبان بهعنوان پدیدهای مستقل و فینفسه دارای اهمیت مینگریستند.
سومین دلیلی که سورن از آن یاد میکند ناظر به مسئلۀ اثرگذاری و اثرپذیری است. بهزعم او زبانشناسی غیرغربی هیچگاه بر زبانشناسی غربی اثرگذار نبوده است. در مقابل، مکاتب زبانشناسی غربی از اوایل قرن هجدهم میلادی به سنت غیرغربی توجه کرده و بهدلیل برخورداری از پشتوانۀ فرهنگی و سیاسی با قدرتی جهانشمول، توانستند بر آن اثر بگذارند. دبیرمقدم «قویاً» با این برداشت سورن مخالف است. او در پاسخ، به مطالبی در رد این ادعا از زبان زبانشناسان غربی اشاره میکند؛ ازجمله بهنقل از زبانشناسی بهنام اِمِنو (۱۹۰۴ تا ۲۰۰۵) نقل میکند که طی مقالهای، کتاب زبان بلومفیلد (زبانشناس سرشناس آمریکایی در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ و ازجمله افراد اثرگذار در تکوین زبانشناسی ساختگرا) را متأثر از دستور پانینی دانسته است.
دبیرمقدم در ادامه به معرفی سیبویه میپردازد و آرای برخی زبانشناسان غربی یا تاریخنگاران زبانشناسی را درباب وی یادآور میشود، ازجمله ایتکونن (مؤلف تاریخ جهانی زبانشناسی)، رابینز (مؤلف تاریخ مختصر زبانشناسی) و عبدالمنعم عبدالامیر الناصر (مؤلف سیبویهِ واجشناس). او سپس اثرپذیری نحو عربی از نحو هندی را با تکیه بر آرای فتحالله مجتبایی یادآور میشود و در این زمینه به مواردی چون ترتیب و توالی حروف از حلق تا لب (اساس نحو و تجوید)، دستهبندی آواها (انسدادی، انقباضی و بینبین) و دستهبندی کلمات (اسم، فعل و حرف) اشاره میکند.
۳. سیبویه و سنت زبانشناسی عربی: در این بخش دبیرمقدم ابتدا به اهمیت الکتاب اشاره میکند و نقش استادان سیبویه (ازجمله خلیل بن احمد فراهیدی) در شکلگیری این کتاب را یادآور میشود. سپس ساختار کتاب را معرفی و شیوۀ سیبویه در مباحث را بهاجمال مرور میکند. دوران پایانی زندگی سیبویه نیز از دیگر موضوعاتی است که نگارنده در این بخش به آن پرداخته است.
۴. آرای سیبویه در گسترۀ نظریههای نوین زبانشناسی: در این بخش دبیرمقدم به بررسی آرای زبانشناختی سیبویه میپردازد و میکوشد این دیدگاهها را در موضوعات گوناگون، با دیدگاههای رایج در زبانشناسی نوین تطبیق دهد. برای مثال در بحث «دستور وابستگی»، یعنی نوع دوتایی «عمل» (دوتاییبودن «عامل» و «معمول» و حاکمیت اولی بر دومی) او معتقد است چنین انگارهای از انگارههای زبانشناختی مطرح در فرانسه، آمریکا، آلمان و انگلستان است. نگارنده سپس با تأکید بر جایگاه «دوتاییبودن» در نظریات سیبویه، به این نتیجه میرسد که میان آرای زبانشناختی سیبویه و رویکردهای صورتگرای نوین، قرابتهایی وجود دارد، هرچند این بهمعنای گرایش سیبویه به صورتگرایی محض نیست. دبیرمقدم سپس با پیشکشیدن انگارههای نقشگرایانه در اندیشۀ سیبویه (مانند تأکید بر اجتماعیبودن زبان)، بر نقشگرابودن او نیز صحه میگذارد.
بحث بعدی دبیرمقدم در این بخش از مقاله ناظر به صحتسنجی جملات از سه لحاظ نحو و معنا و کاربرد است. او با اشاره به تقسیمبندی جملات از دیدگاه سیبویه، نظرات او را متناظر با «درجات دستوریبودن» در اندیشۀ چامسکی قلمداد میکند.
۵. نتیجهگیری: دبیرمقدم در این بخش، یافتههای خود در این مقاله را در ده عنوان بهپاکیزگی هرچه تمامتر فهرست کرده است.
گزیده
• اگرچه بیگمان انگیزۀ پیدایش سنت دستورنویسی برای زبان عربی تسهیل یادگیری زبان قرآن و قرائت درست آن توسط غیراعرابِ مسلمانشده بوده است که زبان مادری آنها عربی نبوده و نتیجتاً وجود لحن در گفتار آنها به زبان عربی و نیز بههنگام تلاوت قرآن بهمثابۀ بروز فساد در زبان دین و در انتقال معانی تلقی میشده و ازاینرو موجب ناخرسندی بزرگان صدر اسلام و دیگر مؤمنین میگردیده، اما این ضرورت و انگیزه باعث شد که توصیفی دقیق، درست و جامع از زبان عربیِ قرآنی و فصیح به دست داده شود.
• این نگارنده باتوجهبه اسباب و عللی که موجب پیدایش زبانشناسی غربی و غیرغربی شده، اولی را «زبانشناسی فلسفی» و دومی را «زبانشناسی توصیفی» مینامد.
• در یک چشمانداز تاریخی درمییابیم که سیبویه کوشید حقایق زبانشناختی را در دو سطح توصیف کند: سطح صورت و سطح کنش. زبانشناسان و دستورنویسان پس از سیبویه صورت را همانگونه که وی ترسیم کرده بود دنبال کردند. بدینترتیب پس از سیبویه در مطالعات دستوری در زبان عربی تحول کیفی رخ نداد، بلکه تحدید حیطۀ بررسی و مطالعه انجام گرفت که درعوض سامان و نظامبندی بیشتری را در پی داشت.
• «موضوع الکتاب گفتار، یعنی کلام است که سیبویه آن را فعالیتی اجتماعی دانسته که در بافتی که در آن گوینده و شنونده حضور دارند انجام میگیرد و تابع همان اصول اخلاقیای است که تمام رفتارهای دیگر بشر را هدایت میکند.»
• جان کلام اینکه این نگارنده اندیشهها و تحلیلهای انعکاسیافته در الکتاب را گویای آن میداند که سیبویه و اثرش را میبایست بیتردید متعلق به گذشتۀ حاضر دانست، بلکه نظرگاه او به چیستی زبان آنقدر واقعبینانه، همهسونگر و روشمند است که بیگمان وی را در مقام و مرتبۀ فرازبانشناسانِ همهزمانی جایمیدهد.
متن و منبع
متن مقالۀ «سیبویه؛ زبانشناس و دستورنویس» در اینجا در دسترس است.
این مقاله در مجلۀ دستور (ویژهنامۀ نامۀ فرهنگستان)، شمارۀ ۶ (اسفند ۱۳۸۹) منتشر شده است.