در آخرین یادداشت از نخستین فصلِ «خدایخوانی»، به لفظ «مع» و ترجمۀ آن میپردازم. مترجمان در نیایش قرآنی موجود در آیۀ ۵۳ از سورۀ آلعمران، این واژه را چگونه برگرداندهاند؟
ویرایش ترجمۀ عربی
مروری ویرایشی بر متون ترجمهشده از عربی به فارسی
حافظ میگوید: «خداوندا مرا آن ده که آن به.» آیا در فارسیِ امروز هم رواست که با همین سیاق (مرا فلان چیز بده) از کسی چیزی بخواهیم؟ در این شماره از حاشیههای ویرایشی بر ترجمۀ ادعیۀ قرآنی، پاسخ این پرسش را در ترجمههای موجود از آیۀ ۳۸ سورۀ آلعمران جستهام.
برخی مترجمان حرف «اِنَّ» را به «همانا» یا «بهدرستی که» و عباراتی ازایندست برمیگردانند. اما آیا این کار ضروری است؟ در یادداشت حاضر، این موضوع را در ترجمۀ آیۀ ۱۶ از سورۀ آلعمران بررسی میکنم.
بسیاری از اوقات قید یا گروه قیدی را میتوان در جمله جابهجا کرد. در این یادداشت، جابهجایی گروه قیدی در ترجمۀ آیۀ ۸ از سورۀ آلعمران را بررسیدهام.
آیا میتوان در ترجمۀ مفعولبه به فارسی از حرف اضافه بهره برد؟ برعکس چطور؟ یعنی آیا میتوان جار و مجرور را بهشکل مفعولی ترجمه کرد؟ در این یادداشت، پاسخ این پرسشها را در بررسی عملکرد مترجمان در ترجمۀ آیۀ ۲۸۶ از سورۀ بقره میجویم.
حرف جر در عربی را چگونه باید به فارسی برگرداند؟ چه روشهایی برای ترجمۀ جار و مجرور وجود دارد؟ در این یادداشت عملکرد مترجمان در ترجمۀ حرف جر «بـ» در آیۀ ۲۸۶ سورۀ بقره را بررسی میکنم.
در این شماره از یادداشتهای خدایخوانی، بهسراغ ترجمۀ فعل نهی «لا تحمل» در آیۀ ۲۸۶ سورۀ بقره رفتهام و کوشش مترجمان را با یکدیگر سنجیدهام. آیا ترجمۀ این فعل به «مگذار» و «منه» گرتهبرداری است؟
در سومین حاشیۀ ویرایشی بر ترجمۀ ادعیۀ قرآنی، تلاش مترجمان در برگرداندن فعل نهی «لا تُؤاخِذ» در آیۀ ۲۸۶ از سورۀ بقره را برمیرسم. آیا ترجمۀ این فعل به «مگیر» بهقدر کافی رساست؟
در ادامۀ حاشیههای ویرایشی بر ترجمۀ ادعیه، در این یادداشت، ترجمۀ فعل امر «أَفرِغ» در آیۀ ۲۵۰ سورۀ بقره را برمیرسیم و روشهای گوناگونی را که مترجمان در ترجمۀ این فعل پیش گرفتهاند بیان میکنیم.
در نوشتۀ پیشین (خدایخوانی؛ درآمد) دربارۀ محتوای این یادداشتها توضیحی دادم. در این یادداشت، به مصداقی از گرتهبرداری در ترجمۀ دعاهای قرآنی میپردازم، با تکیه بر ترجمۀ فعل.
«خدایخوانی» عنوان سلسله یادداشتهای کوتاهی است که در آنها ترجمۀ متون دعایی را با نگاهی ویرایشی بررسی میکنم. در نخستین فصل از این یادداشتها بهسراغ دعاهای قرآنی رفتهام. این نوشته حکم درآمد را دارد.