اشاره
دربارۀ پیوند زبان و ادبیات فارسی با زبان و ادبیات عربی، از گذشته تا امروز بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند. بااین‌همه به نظر می‌رسد که در این باره همچنان بتوان پرسش‌هایی تازه پیش کشید و زوایا و خبایای این پیوند طولانی را ازنو کاوید. عضویت وابستۀ چهار شخصیت علمی و فرهنگی عرب در نخستین فرهنگستان ایران شاید یکی از رخدادهای برجسته در روابط فارسی‌ــ‌عربیِ دوران معاصر باشد. دربارۀ چندوچون تعاملات این افراد با فرهنگستان ایران متأسفانه آگاهی چندانی در دست نیست. بااین‌همه شاید بتوان با معرفی این شخصیت‌ها، بر بخش کوچکی از این رخداد تاریخی پرتو افکند. این نوشتار با چنین قصدی به نگارش درآمده و از سه بخش تشکیل شده است: مقدمه، معرفی‌نامه‌ها و جمع‌بندی.[1]

مقدمه
نخستین فرهنگستان ایران در اردیبهشت سال ۱۳۱۴ خورشیدی به‌فرمان پهلوی اول، رضاشاه، تأسیس شد و با وجود برخی فرازونشیب‌ها، تقریباً به‌مدت شش سال به کار خود ادامه داد (گل گلاب و کیا، ۲۵۳۵: ۸ و ۱۳). یکی از ویژگی‌های این فرهنگستان عضویت وابستۀ چهار شخصیت علمی عرب در آن است. این رخداد به‌ویژه ازآن‌رو اهمیت دارد که هیچ‌گاه در فرهنگستان‌های بعدی تکرار نشده است، نه در فرهنگستان دوم (موسوم به «فرهنگستان زبان ایران»، تأسیس در سال ۱۳۴۷ به‌فرمان پهلوی دوم) و نه در فرهنگستان سوم (موسوم به «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» تأسیس در سال ۱۳۶۸، با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی) (گروه واژه‌گزینی، ۹۸: ۱۰۵ و ۱۱۰). این چهار شخصیت که همگی ملیتی مصری داشته‌اند، به‌ترتیب سال تولد، از این قرارند: محمد توفیق رفعت پاشا، علی جارم بیک، منصور بیک فهمی، و محمد حسین هیکل پاشا ‏(بدره‌ای، ۲۵۳۵: ۸۵).[2] متأسفانه نه در منابع فارسی و نه در منابع عربی، گزارشی درخور ذکر از تعامل‌های علمی و فرهنگی این شخصیت‌ها با فرهنگستان ایران دستیاب نشد. بااین‌همه، به نظر می‌رسد صِرف آشنایی با این شخصیت‌ها و به‌دست‌آوردن شناختی هرچند اجمالی از رویکردهای زبانی آنان بتواند در حد خود مفید و راهگشا باشد.

معرفی‌نامه‌ها[3]‌ ‌
‌‌۱. محمد توفیق رفعت پاشا (۱۸۶۶-۱۹۴۴)
استاد محمد توفیق رفعت پاشا در سال ۱۸۶۶ در قاهره به دنیا آمد. تحصیلات خود را در مدرسۀ اَلسُن (زبان‌ها)[4] به پایان برد و پس‌ازآن در سِمت مترجم به استخدام وزارت معارف[5] درآمد. مدتی بعد برای تحصیل در رشتۀ حقوق رهسپار فرانسه شد و سه سال در این کشور تحصیل کرد. پس‌ازآن به مصر برگشت و از سال ۱۹۰3 در جایگاه قاضی خدمت کرد ‏(فَهميّ، 2013: 201-202). سپس مناصب دیگری را در وزارت دادگستری وقت عهده‌دار شد تا اینکه در سال ۱۹۱۹ به وزارت معارف رسید. در دولت‌های بعدی نیز در جایگاه‌هایی چون وزیر ترابری، وزیر خارجه و وزیر اوقاف اشتغال داشت. در سال ۱۹۳۲ و در اولین دورۀ فرهنگستان مصر، به عضویت آن درآمد و نخستین رئیس آن فرهنگستان شد. او تا زمان وفات، عهده‌دار این مسئولیت بود. وی همچنین در گروه علوم فلسفی و اجتماعیِ فرهنگستان مصر عضویت داشت.
توفیق رفعت در سال 19۱۶ موفق به دریافت نشان درجۀ سوم نیل[6] از دولت مصر شد.

۲. علی جارم بیک (۱۸۸۱-۱۹۴۹)
استاد علی جارم در سال ۱۸۸۱ در رشید[7] به دنیا آمد. تحصیلات خود را در ازهر و سپس دار العلوم[8] پشت سر گذاشت و در سال ۱۹۰۸ دانش‌آموخته شد. پس‌ازآن ازطرف دولت به انگلستان اعزام شد و با اقامت در شهر ناتینگهام، به‌مدت یک سال سرگرم فراگیری زبان انگلیسی شد. سپس به دانشگاه اکستر[9] راه یافت و به‌مدت سه سال در دوره‌های روان‌شناسی، علوم تربیتی، منطق، و ادبیات انگلیسیِ آن دانشگاه شرکت کرد و موفق شد در هریک از این شاخه‌ها گواهی‌نامه‌ای دریافت کند. در آگوست سال ۱۹۱۲ به مصر برگشت و در مدرسۀ بازرگانی به تدریس پرداخت. یک سال بعد نیز برای تدریس علوم تربیتی به دار العلوم ملحق شد.
در مه ۱۹۱۷ بازرس وزارت معارف شد و سپس به سِمت بازرس ارشد زبان عربی ارتقا یافت و تا سال ۱۹۴۰ در همین نقش خدمت کرد. او به‌هنگام تأسیس فرهنگستان مصر از اعضای بنیان‌گذار بود. استاد علی جارم در بسیاری از گروه‌های فرهنگستان مصر عضویت داشت، ازجمله گروه علوم اجتماعی و فلسفی، گروه ادبی، گروه گویش‌ها و نشر متون، گروه قواعد،[10] گروه شیمی، گروه معجم الفاظ قرآن، و گروه المعجم الوسیط.
در نشست هفتم فرهنگستان مصر، او پیشنهاد کرد که گروهی از متخصصانِ زبان عربی شکل بگیرد که وظیفۀ اعضایش جست‌وجو در کتاب‌های کهن عربی باشد تا از این رهگذر، اصطلاحات علمی قدیمی استخراج شود و پس از دسته‌بندی، در اختیار گروه‌های مختص به خود قرار گیرد. از دیگر اقدامات فرهنگستانی او نیز می‌توان به ارائۀ طرحی با موضوع تسهیل کتابت عربی اشاره کرد که در نهمین نشست فرهنگستان مصر مطرح شد. درعین‌حال او از مخالفان پیشنهاد عبدالعزیز فهمی[11] مبنی بر به‌کارگیری الفبای لاتینی به‌جای الفبای عربی بود.
شماری از آثار او از این قرارند:
۱. دیوانُ ٱلجارِم؛[12] ۲. فارِسُ بَني حَمدان؛[13] ۳. شاعِرٌ مَلِك؛[14] ۴. هاتِفٌ مِنَ ٱلأَندِلُس؛[15] ۵. اَلشّاعِرُ ٱلطَّموح.[16]

شماری دیگر از آثار جارم نیز حاصل همکاری او با دیگر نویسندگان بوده است. برخی از این آثار از این قرارند:
۱. اَلمُجمَلُ في تَأريخِ ٱلأَدَبِ ٱلعَرَبيّ؛[17] ۲. اَلمُفَصَّلُ في تَأريخِ ٱلأَدَبِ ٱلعَرَبيّ؛[18] ۳. اَلنَّحوُ ٱلواضِح؛[19] ۴. اَلبَلاغَةُ ٱلواضِحَة.[20]

تعدادی از مقالات و پژوهش‌هایی که استاد علی جارم ارائه کرده یا در مجلۀ فرهنگستان به چاپ رسانده است به‌قرار زیرند:
۱. «اَلتَّرادُف» (مَجَلَّةُ ٱلمَجمَع،[21] ج۱)؛
۲. «مُصطَلَحاتُ ٱلشُّؤونِ ٱلعامَّة؛ شَرحُها وَجَمعُ شَواهِدِها» (مَجَلَّةُ ٱلمَجمَع، ج۳)؛
۳. «اَلمَصادِرُ ٱلَّتي لا أَفعالَ لَها» (مَجَلَّةُ ٱلمَجمَع، ج۴)؛
۴. «اَلجُملَةُ ٱلفِعليَّة؛ أَساسُ ٱلتَّعبيرِ فِي ٱللُّغَةِ ٱلعَرَبيَّة» (مَجَلَّةُ ٱلمَجمَع، ج۷).

تلاش‌های علی جارم در جهان عرب نادیده نماند. در سال ۱۹۱۹ حکومت مصر به او نشان نیل را اهدا کرد. در سال ۱۹۳۶ موفق به دریافت نشان رافدَین[22] (دجله و فرات) از حکومت عراق شد و در سال ۱۹۴۷ نیز حکومت لبنان نشان اَرز (درخت سدر) را با درجۀ کوماندور به او اهدا کرد.

۳. منصور بیک فهمی (۱۸۸۶-۱۹۵۹)
منصور فهمی در سال ۱۸۸۶ در دَقهَلیّه[23] به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود به پایان برد و پس‌ازآن به یکی از دبیرستان‌های فرانسوی در قاهره وارد شد. سپس به مدرسۀ حقوق پیوست، اما دیری نپایید که دانشگاه مصر اعلام کرد قصد دارد تعدادی از دانشجویان مستعد را برای تحصیل در رشتۀ فلسفه راهی دانشگاه پاریس کند. منصور در آزمون گزینش این بورسیۀ تحصیلی شرکت کرد و موفق به کسب آن شد. به‌این‌ترتیب در سال ۱۹۰۸ مدرسۀ حقوق را ترک کرد و راهی فرانسه شد و به‌مدت پنج سال در رشتۀ فلسفه تحصیل کرد. در کنار این رشته، در جغرافیا و فیزیولوژی نیز مطالعاتی در پیش گرفت. در این دوره او در شمار شاگردان لوسین لوی برول،[24] فیلسوف و انسان‌شناس فرانسوی، جای داشت. او تحصیلات خود در پاریس را تا رسیدن به درجۀ دکتری دنبال کرد.
پس از بازگشت به مصر، عهده‌دار تدریس تاریخ مکاتب فلسفی شد، اما شش ماه بعد، از این کار کناره گرفت و چند سالی را به خلوت گذراند. در سال ۱۹۲۰ به مجامع دانشگاهی بازگشت و طی سال‌های طولانی تدریس، به مرتبۀ استادی دست یافت. او همچنین مدتی ریاست دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه مصر را به عهده داشت. سپس به ریاست کتابخانۀ ملی مصر رسید و در این دوران امکان دسترسی اهل علم به نسخ خطی مصر را فراهم آورد. مدتی بعد، در سِمت ریاست دانشگاه اسکندریه خدمت کرد تا اینکه در سال ۱۹۴۶ بازنشست شد.
فهمی در طول مدت خدمت خود، در روزنامه‌ها، به‌ویژه روزنامۀ اهرام، نیز می‌نوشت و در بعضی فعالیت‌های اجتماعی مشارکت می‌کرد؛ برای مثال، هم در جمعیت هلال احمر مصر عضویت داشت و هم در جمعیت جوانان مسلمان.[25] با صدور نخستین فرمان مبنی بر شکل‌گیری فرهنگستان مصر به عضویت این مجمع درآمد و تا زمان وفات، نقش منشی این فرهنگستان (جایگاهی معادل دبیر کنونی) را ایفا کرد. او علاوه‌بر فرهنگستان ایران، عضو مکاتبه‌ای فرهنگستان‌های دمشق و عراق نیز بود و در تعدادی از نشست‌های این فرهنگستان‌ها حضور می‌یافت. نام‌گذاری المعجم الوسيط به‌پیشنهاد او صورت گرفت و جز این، کمیته‌ای برای قاعده‌مندسازی ضبط اعلام لاتین با الفبای عربی تشکیل داد. از او تعدادی مقالات ارزشمند لغوی باقی مانده است.

۴. محمد حسین هیکل پاشا (۱۸۸۸-۱۹۵۶)
محمد حسین هیکل در روستای کَفَر غَنام در دَقهَلیّه دیده به جهان گشود. در مکتب‌خانۀ روستا به حفظ قرآن کریم نائل آمد. سپس او را به قاهره فرستادند تا تحصیلات مدرسه‌ایِ خود را در آن شهر پی بگیرد. او در سال ۱۹۰۵ از دبیرستان خدیویه فارغ‌التحصیل شد و سپس به مدرسۀ حقوق پیوست. چهار سال بعد، از این مدرسه نیز فارغ‌التحصیل شد و این بار برای ادامۀ تحصیل، دانشگاه سوربون فرانسه را برگزید. در سال ۱۹۱۲ پس از اخذ مدرک دکتریِ حقوق بی‌درنگ به مصر برگشت و دفتر وکالتِ خود را گشود. در این دوران، یادداشت‌های او در بسیاری از مجلات و روزنامه‌های مصری چاپ می‌شد، تا اینکه در سال ۱۹۲۲ حزب الاحرار الدُستوريين تأسیس شد و هیکل با پیوستن به این حزب، ریاست ارگان رسمی آن، یعنی روزنامۀ السياسه را عهده‌دار شد. به‌این‌ترتیب حرفۀ وکالت را یکسره کنار گذاشت و تا سال ۱۹۲۶ که السیاسه به هفته‌نامه تبدیل شد، در همان سِمت ماند. او بعدها به ریاست حزب رسید و سپس چند مرتبه به‌عنوان وزیر معارف و وزیر امور اجتماعی برگزیده شد. مدتی نیز در جایگاه ریاست مجلس سنای مصر قرار گرفت. او همچنین در سال ۱۹۴۶ در نقش رئیس هیئت مصری به مجمع عمومی سازمان ملل متحد رفت و در آنجا دربارۀ مسائل مربوط به کشور خود و نیز مشکلات فلسطین، موضع‌گیری‌های درخور توجهی کرد.
هیکل در سال ۱۹۴۰ به عضویت فرهنگستان مصر درآمد و در هفتمین دورۀ مجمع، پیشنهاد کرد که فرهنگی برای الفاظ قرآن کریم تدارک دیده شود. با پیشنهاد او موافقت شد و کمیته‌ای به منظور تدوین شیوه‌نامه‌ای برای این کار شکل گرفت که او خود یکی از اعضای آن بود.[26] او همچنین در گروه ادبیات و نیز گروه حقوق و اقتصاد عضویت داشت.

شماری از آثار او از این قرارند:
۱. زَينَب؛[27] ۲. حَياةُ مُحَمَّد؛[28] ۳. ثَورَةُ ٱلأَدَب؛[29] ۴. قِصَصٌ مِصريَّة؛[30] ۵. شَرقٌ وَغَرب.[31]

جمع‌بندی
چنان‌که در ابتدای نوشتار حاضر آمد، متأسفانه اطلاع چندانی از چندوچون رابطۀ شخصیت‌های معرفی‌شده با فرهنگستان ایران در دست نیست. برای مثال، در شمارۀ نودوپنجم از مجلۀ مشهور اَعلام العرب که تمام ۲۷۳ صفحۀ آن به سرگذشت استاد علی جارم اختصاص یافته، کوچک‌ترین اشاره‌ای به موضوع عضویت این استاد در فرهنگستان ایران نشده است! بااین‌حال، دست‌کم می‌توان گفت هر چهار نفر از افراد سرشناس و از خبرگان مورداعتماد در فرهنگستان مصر بوده‌اند و این خود، نکتۀ حائز اهمیتی است. حال پرسشی که پیش می‌آید این است: باوجود پیوند دیرینۀ دو زبان فارسی و عربی، چرا این تجربۀ فرهنگی در دورۀ نخست از فرهنگستان ایران محدود مانده و در دوره‌های دوم و سوم تکرار و حتی بهینه نشده است؟ فرهنگستان‌های عربی از گذشته تا امروز با وجود برخی افت‌وخیزها به کار خود ادامه داده‌اند و فعالیت‌های گوناگون زبانی و ادبی در آن‌ها در جریان است.[32] به نظر می‌رسد جا دارد فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کنار فعالیت‌های بایسته و شایسته‌ای که تاکنون به پیش برده، تقویت ارتباطات خود با این فرهنگستان‌ها را نیز در دستور کار قرار دهد.

منابع فارسی
بدره‌ای، فریدون (۲۵۳۵ شاهنشاهی)، گزارشی دربارۀ فرهنگستان ایران، تهران: فرهنگستان زبان ایران.
سمیعی، احمد (۱۳۷۴)، سابقۀ فرهنگستان در ایران، نامۀ فرهنگستان، دورۀ اول، شمارۀ ۱، صص۱۳-۱۴۳.
گروه واژه‌گزینی (۱۳۹۸)، اصول و ضوابط واژه‌گزینی، تهران: نشر آثار (فرهنگستان زبان و ادب فارسی).
گل گلاب، حسین، و صادق کیا (۲۵۳۵ شاهنشاهی)، فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران، تهران: بنیاد شاهنشاهی فرهنگستان‌های ایران.

منابع عربی
‫‫اَلشَّيّال، جَمالُ ٱلدّین (2019)، رِفاعَةُ ٱلطَّهطاويّ؛ زَعيمُ ٱلنَّهضَةِ ٱلفِكريَّةِ في عَصرِ مُحَمَّد عَلي، قاهِرَة: هِنداويّ.
فَهميّ، زَكيّ (2013)، صَفوَةُ ٱلعَصرِ في تَأريخِ وَرُسومِ مَشاهيرِ رِجالِ مِصر، قاهِرَة: هِنداويّ.
فَهميّ، عَبدُ ٱلعَزيز (۲۰۱۸)، اَلحُروفُ ٱللّاتينيَّةُ لِكِتابَةِ ٱلعَرَبيَّة، قاهِرَة: هِنداويّ.
عَلّام، مَهديّ (2007)، اَلمَجمَعيّونَ في خَمسَةٍ وَسَبعينَ عامًا، قاهِرَة: مَجمَعُ ٱللُّغَةِ ٱلعَرَبيَّة.

*این یادداشت در دوماهنامۀ آینهٔ پژوهش، شمارۀ ۲۰۸ (مهر و آبان ۰۳) منتشر شده است.

[1]. سپاسگزار استاد نازنینم، جناب آقای دکتر رضا عطاریانم که نه‌تنها موضوع این نوشتار را پیشنهاد فرمودند، بلکه با گشاده‌دستی همیشگی‌شان، امهات منابع را به بنده معرفی کردند و تعدادی از آن‌ها را خود برایم فراهم آوردند.

[2]. در مقالۀ «سابقۀ فرهنگستان در ایران» به‌قلم دانشمند فقید، استاد احمد سمیعی (گیلانی)، نام محمد حسین هیکل به‌اشتباه محمد حسنین هیکل درج شده است ‏(سمیعی، ۱۳۷۴). محمد حسنین هیکل (۱۹۲۳-۲۰۱۶) از روزنامه‌نگاران سرشناس مصری بود. نیز با اینکه استاد سمیعی از عضو مصری دیگری به‌نام هادی حسن نام برده‌اند، برای نگارنده دستیابی به سرگذشت چنین فردی در منابع فارسی و عربی (ازجمله وبگاه فرهنگستان مصر به‌نشانی arabicacademy.gov.eg) میسر نشد.

[3]. عمدۀ مطالب این بخش که بدنۀ یادداشت حاضر را تشکیل می‌دهد، برگردانی است از معرفی‌نامه‌های مندرج در کتاب اَلمَجمَعيّونَ في خَمسَةٍ وَسَبعينَ عامًا ‏(عَلّام، 2007). در باقی موارد به منابع اشاره شده است. پی‌نوشت‌ها از نگارندۀ نوشتار حاضر است.

[4]. مدرسه‌ای که در سال ۱۸۳۵ میلادی، محمدعلی پاشا آن را به‌پیشنهاد نواندیش مصری، رفاعه طهطاوی در قاهره تأسیس کرد و در آن در کنار زبان عربی و حساب و جغرافیا و تاریخ، زبان‌های ترکی و فرانسوی نیز تدریس می‌شد ‏(اَلشَّيّال، 2019: ۳۴).

[5]. معادل وزارت آموزش و پرورش کنونی.

[6]. نشان نیل بالاترین نشان افتخار در مصر است.

[7]. شهری در شمال مصر.

[8]. قدیمی‌ترین دانشگاه مصر پس از ازهر که امروزه با عنوان دانشکدۀ دار العلوم (كُلّيَّةُ دارِ ٱلعُلوم)، جزئی از دانشگاه قاهره است.

[9]. از دانشگاه‌های بسیار معتبر بریتانیا، واقع در جنوب‌غربی این کشور.

[10]. کمیتۀ قواعد یا لَجنَةُ ٱلأُصول ظاهراً عهده‌دار بررسی قواعد دستوریِ رایج در زبان بوده است.

[11]. قاضی، وکیل و شاعر مصری که مدتی عهده‌دار وزارت دادگستری این کشور نیز بود. او در کتابی با عنوان اَلحُروفُ ٱللّاتينيَّةُ لِكِتابَةِ ٱلعَرَبيَّة دیدگاه خود دربارۀ تبدیل خط عربی به لاتینی را شرح داده است (فَهميّ: ۲۰۱۸).

[12]. دیوانی است در چهار جلد که شاعر در آن دربارۀ موضوعات گوناگونی شعر سروده است؛ ازجمله در قصیده‌ای با عنوان «المَجمَعُ ٱللُّغَوي» (فرهنگستان زبان) دربارۀ فرهنگستان مصر آورده است: مَجمَعُ ٱلفُصحىٰ تَجَلّىٰ مُشرِقًا / فِي سَماءِ ٱلمَجدِ مُجتازًا سُهاها (فرهنگستان با زبان عربی فصیح، در آسمان مجد و بزرگی نمایان و تابان شد و از ستارۀ سُها درگذشت).

[13]. داستان زندگی شاعر سرشناس عرب، ابوفراس حمدانی که یکی از فرمانروایان حکومت حمدانیان نیز بود.

[14]. داستان زندگی معتمد بن عبّاد، از بزرگ‌ترین فرمانروایان اندلس در عصر اسلامی که به‌نیکویی شعر می‌سرود.

[15]. داستان زندگی ابن‌زیدون (ابوالولید احمد بن عبدالله) از شاعران نامی اندلس در عصر اسلامی.

[16]. داستان زندگی شاعر شهیر عرب، ابوالطیب متنبی.

[17]. چنان‌که از نام کتاب پیداست، گزارشی است اجمالی از تاریخ ادبیات عربی. جارم در کنار ادبای سرشناسی چون طاها حسین و احمد امین این اثر را به سامان رسانده است.

[18]. این اثر نیز محصول همکاری جارم با ادیبانی چون احمد امین و احمد ضیف است.

[19]. کتابی درسی برای دانش‌آموزان مدارس در شش جلد (بعدها در دو مجلد) که جارم آن را با همکاری مصطفی امین نگاشته است.

[20]. کتابی دربارۀ معانی، بیان و بدیع عربی که جارم آن را در دو جلد و با همکاری مصطفی امین برای دانش‌آموزان دبیرستانی تألیف کرده است.

[21]. مجلۀ رسمی فرهنگستان مصر.

[22]. بالاترین نشان افتخار در دورۀ پادشاهی عراق.

[23]. استانی واقع در شمال‌شرق مصر.

[24] . Lucien Lévy-Bruhl

[25]. جَمعيَّةُ ٱلشُّبّانِ ٱلمُسلِمين. این جمعیت که در سال ۱۹۲۸ در قاهره پایه‌گذاری شده بود امروزه با عنوان «هیئت جهانی جوانان در اسکندریه» (هَیئَةُ ٱلشُّبّانِ ٱلعالَميَّة بِٱلإسکَندَريَّة) همچنان دایر است و در زمینه‌های فرهنگی، ورزشی و… فعالیت‌هایی برای جوانان ترتیب می‌دهد (برگرفته از وبگاه جمعیت به‌نشانی globalyouthalexandria.com).

[26]. این فرهنگ امروزه با عنوان مُعجَمُ أَلفاظِ ٱلقُرآنِ ٱلكَريم در دسترس است.

[27]. بیشترِ ناقدان ادبیات داستانی عربی این کتاب را نخستین رمان عربی می‌دانند.

[28]. از مهم‌ترین کتاب‌های سیره در عصر جدید که در آن هیکل در قامت یک تاریخ‌دان برجسته ظاهر شده است.

[29]. کتابی دربارۀ تاریخ ادبیات عربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، و نقش مکاتب مختلف فکری و ادبی در خروج ادبیات عربی از رکود.

[30]. مجموعه‌ای از یازده داستان کوتاه که هیکل کوشیده است در آن، حال‌وروز مصرِ آن دوران را بازنمایی کند.

[31]. سفرنامۀ سه‌بخشی او که در آن می‌توان یادداشت‌های سفرش به فرانسه، آلمان، اسپانیا، انگلستان، ایالات متحده و شماری دیگر از کشورها را یافت.

[32]. هم‌اکنون بیش از ده کشور دارای فرهنگستان زبان عربی هستند.

دسته بندی شده در: