در سومین حاشیۀ ویرایشی بر ترجمۀ ادعیۀ قرآنی، تلاش مترجمان در برگرداندن فعل نهی «لا تُؤاخِذ» در آیۀ ۲۸۶ از سورۀ بقره را برمیرسم. آیا ترجمۀ این فعل به «مگیر» بهقدر کافی رساست؟
در ادامۀ حاشیههای ویرایشی بر ترجمۀ ادعیه، در این یادداشت، ترجمۀ فعل امر «أَفرِغ» در آیۀ ۲۵۰ سورۀ بقره را برمیرسیم و روشهای گوناگونی را که مترجمان در ترجمۀ این فعل پیش گرفتهاند بیان میکنیم.
در نوشتۀ پیشین (خدایخوانی؛ درآمد) دربارۀ محتوای این یادداشتها توضیحی دادم. در این یادداشت، به مصداقی از گرتهبرداری در ترجمۀ دعاهای قرآنی میپردازم، با تکیه بر ترجمۀ فعل.
«خدایخوانی» عنوان سلسله یادداشتهای کوتاهی است که در آنها ترجمۀ متون دعایی را با نگاهی ویرایشی بررسی میکنم. در نخستین فصل از این یادداشتها بهسراغ دعاهای قرآنی رفتهام. این نوشته حکم درآمد را دارد.
آیا ویراستاران میتوانند در فرایند تولید کتاب صوتی نقشآفرینی کنند؟ در این یادداشت کوشیدهام به این پرسش پاسخ دهم. در ضمن این پاسخگویی، نسخههایی صوتی از بوستان و گلستان سعدی را نیز از دید ویراستارانه بررسیدهام.
باوجود فراگیرشدن استفاده از رایانه در فرایند تولید کتاب، آیا ویرایش روی کاغذ همچنان منطقی است؟ برخلاف تصورِ بسیاری از ما ویراستاران، پاسخ شماری از ناشران به این پرسش مثبت است. بهعنوان ویراستاری که از گذشته تا امروز کتابهایی را روی کاغذ ویرایش کرده و میکند، در این یادداشتِ کوتاه، از تجربۀ شخصیام دراینباره خواهم گفت.
فارسیزبانان برای اشاره به الکتریسیته از واژۀ عربی «برق» استفاده میکنند. در مقابل، عربیزبانان برای این منظور، واژۀ فارسی «کهربا» را به کار میگیرند. آیا از این جفتواژگان باز هم هست؟ دکتر محمد محمدی، استاد فقید دانشگاه تهران و دانشآموختۀ زبان و ادبیات عربی در دانشگاه آمریکایی بیروت در مقالهای به این تبادل واژگانی پرداخته است: «چند مورد که در زبان عربی کلمۀ فارسی و در زبان فارسی کلمۀ عربی به کار میرود.» اینجا این مقالۀ قدیمی را گزارش کرده و گزیدهای از آن را آوردهام.
در صفحهکلید فارسی برای درج «أ» و «إ» (همزۀ قطع) ترکیبهای پیشفرضی در نظر گرفته شده، اما برای همزۀ وصل یا «ٱ» چطور؟ همزۀ وصل را چگونه باید در نرمافزار واژهپرداز وُرد درج کرد؟
صفحهکلیدی که در ویندوز بهصورت پیشفرض برای فارسی در نظر گرفته شده برای استفادۀ ویراستارها چندان مناسب نیست. راهحلهای مختلفی برای بهبود کارایی این صفحهکلید وجود دارد. در این نوشته، یکی از آنها را که حدود سه سال است از آن استفاده میکنم، معرفی کردهام: استفاده از کیبرد یا صفحهکلیدی با عنوان تریلیاوت بهار.
برای کسانی که با زبانشناسی آشنایی چندانی ندارند، مقالۀ «دربارۀ فارسی دری و فارسی دریوری» از داریوش آشوری شاید شروع خوبی باشد. او در این مقالۀ دوشمارهای، با زبانی انتقادی، هم به رابطۀ زبان و فرهنگ پرداخته، هم تحلیلهایی تاریخی و جامعهشناختی به دست داده و هم دربارۀ زبانپیرایی و واژهسازی سخن گفته است. اینجا این مقالۀ قدیمی را گزارش کردهام و گزیدهای از آن را هم آوردهام.
در مطلب «ویرایش ترجمه؛ راستکردن کژیها» کوشیدم قسمتی از این کاستیها را مطرح کنم و توجه خوانندگان را به اهمیت ویراستاری متون ترجمهشده جلب کنم. در این یادداشت قصد دارم همان موضوع را با نگاهی کلانتر و این بار با تمرکز بر «فرایند انتقال معنا» بررسی کنم.
در این نوشتۀ کوتاه نه قرار است داد سخن بدهم و از برتری ذاتی زبان فارسی بنویسم و نه قرار است به مترجمان، بیراه بگویم و بانگ بزنم که «زبان مادریام را دریابید»! این چند خطْ واگویههای درون من است که به یُمن حسنظن دوستانم قلمی شده است، منِ ویراستار ترجمه. امیدوارم بتوانم توجه جامعۀ ترجمه را ازنو به دغدغهای کهنه جلب کنم: ویرایش ترجمه.