کتاب مناقب العارفین، اثر احمد افلاکی، نخستین بار به همت تحسین یازیجی تصحیح و در ترکیه منتشر شد. مدتی بعد، نسخهای از این تصحیح در ایران نیز انتشار یافت که نقایصی داشت. در سال ۱۳۹۶ توفیق سبحانی به ویرایش و تکمیل کتاب یادشده پرداخت و افزون بر برطرفساختن بعضی خطاها، بخشهای جنبی کتاب را نیز تاحدی تکمیل کرد و ویراست. در نوشتار حاضر ضمن معرفی کتاب و ارزیابی اجمالی محتوای آن، روشن شده است که با وجود کوششهای سبحانی، همچنان خطاهای واضح و پرشماری در این کتاب مهم و ارزشمند دیده میشود. شماری از این خطاها در تصحیح یازیجی به چشم نمیخورد و شماری نیز عیناً تکرار شدهاند. ازاینرو بایسته است که ویراست پاکیزهتری از کتاب انتشار یابد.
یادداشتها
این صفحه شامل یادداشتهایی است که اینسو و آنسو از من منتشر شده است. فهرست کاملتر این یادداشتها را میتوانید در صفحهٔ «کارنامه» بیابید (صفحهٔ اصلی را ببینید).
محققان ادبیات عرفانی، بهویژه مولویپژوهان عموماً با ویلیام سی. چیتیک و نوشتههایش آشنایند. او مترجم و مفسر متون فلسفی و عرفانی اسلامی و صاحب آثاری ارزشمند در این حوزه است. تعدادی از این آثار به فارسی ترجمه شدهاند که در بین آنها بیگمان من و مولانا یکی از مهمهاست. چیتیک در این کتاب روایتگر زندگانی شمس تبریزی از زبان خود اوست. من و مولانا که در سال ۱۳۸۳ جایزۀ کتاب سال در بخش بهترین کتاب خارجی را نصیب نویسندۀ خود کرده، نخستین بار در سال ۱۳۸۶ بهکوشش شهابالدین عباسی به فارسی درآمده و تاکنون دستکم سیزده بار تجدید چاپ شده است. در این نوشتار میکوشم در این ترجمه درنگی کنم.
آیا عربی را میتوان مانند فارسی نوشت؟ آیا یکسانبودن الفبای این دو زبان به این معناست که تمام نویسههایشان هم مشابه است؟ اعداد عربی چه تفاوتی با اعداد فارسی دارند؟ حرکتگذاری، فاصلهگذاری و نشانهگذاری عربیها در متن فارسی چگونه باید باشد؟
در این یادداشت به چنین سؤالاتی پاسخ دادهام.
آیا ویراستاران میتوانند در فرایند تولید کتاب صوتی نقشآفرینی کنند؟ در این یادداشت کوشیدهام به این پرسش پاسخ دهم. در ضمن این پاسخگویی، نسخههایی صوتی از بوستان و گلستان سعدی را نیز از دید ویراستارانه بررسیدهام.
باوجود فراگیرشدن استفاده از رایانه در فرایند تولید کتاب، آیا ویرایش روی کاغذ همچنان منطقی است؟ برخلاف تصورِ بسیاری از ما ویراستاران، پاسخ شماری از ناشران به این پرسش مثبت است. بهعنوان ویراستاری که از گذشته تا امروز کتابهایی را روی کاغذ ویرایش کرده و میکند، در این یادداشتِ کوتاه، از تجربۀ شخصیام دراینباره خواهم گفت.
در مطلب «ویرایش ترجمه؛ راستکردن کژیها» کوشیدم قسمتی از این کاستیها را مطرح کنم و توجه خوانندگان را به اهمیت ویراستاری متون ترجمهشده جلب کنم. در این یادداشت قصد دارم همان موضوع را با نگاهی کلانتر و این بار با تمرکز بر «فرایند انتقال معنا» بررسی کنم.
در این نوشتۀ کوتاه نه قرار است داد سخن بدهم و از برتری ذاتی زبان فارسی بنویسم و نه قرار است به مترجمان، بیراه بگویم و بانگ بزنم که «زبان مادریام را دریابید»! این چند خطْ واگویههای درون من است که به یُمن حسنظن دوستانم قلمی شده است، منِ ویراستار ترجمه. امیدوارم بتوانم توجه جامعۀ ترجمه را ازنو به دغدغهای کهنه جلب کنم: ویرایش ترجمه.