اشاره: در مطلب «ویرایش ترجمه؛ راستکردن کژیها» کوشیدم قسمتی از این کاستیها را مطرح کنم و توجه خوانندگان را به اهمیت ویراستاری متون ترجمهشده جلب کنم. در این یادداشت قصد دارم همان موضوع را با نگاهی کلانتر و این بار با تمرکز بر «فرایند انتقال معنا» بررسی کنم.
منظور از «پرداخت» در این نوشتار کوچکِ کوتاه، صیقل و جلا است، یعنی کاری که برای «زدودن زنگ و امثال آن از سطح فلزات یا آینهها» میکردند. این را همین ابتدا میگویم که ذهن خوانندگان بهسوی معنای مالی این واژه نرود. البته ابعاد مالی ترجمه هم فراوان جای بحث و بررسی دارد، اما به جای خود. نکتۀ بعد آنکه زنگ یا زنگار بیشتر براثر مرور زمان و کهنگی اشیا بر آنها عارض میشده است و حالآنکه دربارۀ ترجمه لزوماً چنین نیست. چهبسا ترجمههایی تروتازه که عجیب زنگزده و زنگارگرفتهاند. بگذریم. در این مدت کوتاهی که با متون ترجمه دستبهگریبانم (به همین شدت!)، به کاستیهایی برخوردهام که نشان از معضل یا معضلهایی جدی بودهاند. در شمارۀ پیشین، در مطلب «ویرایش ترجمه؛ راستکردن کژیها» کوشیدم قسمتی از این کاستیها را مطرح کنم و توجه خوانندگان را به اهمیت ویراستاری متون ترجمهشده جلب کنم. در این یادداشت قصد دارم همان موضوع را با نگاهی کلانتر و این بار با تمرکز بر «فرایند انتقال معنا» بررسی کنم.
فرایند آمادهسازی متون ترجمهشده را در نگاه نخست میتوان به سه مرحله تقسیم کرد: پیش از ترجمه و حین ترجمه و پس از ترجمه. پیداست که ویرایش و ویراستاری عمدتاً مربوط به مرحلة پسینی ترجمه است. این بخش را به همان یادداشت پیشین حواله میدهیم و بهسراغ دو مرحلۀ دیگر میرویم: نخست، پیش از ترجمه. سؤال اصلی در اینجا این است: مترجم چه صلاحیتهایی باید داشته باشد؟ بهعبارتدیگر، پیشنیاز[های] ورود به عرصۀ ترجمه چیست و چگونه میتوان از تأمین آنها اطمینان یافت؟ آیا علاقۀ صِرف بسنده است؟ سنجۀ راستینیِ این علاقه چیست و چهکسی میتواند دریابد که در این وادی، ماندگار است یا رفتنی؟ گذشته از علاقه و «شم مترجمی»، آموزش ترجمه چه جایگاهی در پروراندن مترجمان چیرهدست دارد؟ گاه اینسو و آنسو میشنوم که کهنهکارانِ این عرصه معتقدند برخی جوانان و تازهکاران از سرِ ناچاری و ترس از بیکاری به ترجمه متوسل شدهاند. چه سازوکاری میتوان برای مدیریت و هدایت این دسته از «ترجمهورزان» تدارک دید؟ قصد ندارم که در این چند خط تنها به ذکر چند سؤال بسنده کنم و این کلاف را بیشازاین سردرگم کنم، اما واقعیت این است که احراز صلاحیت مترجمان کارِ شایسته و بلکه بایستهای است که بر زمین مانده است. سخن از مترجمان رسمی نیست، این یکی سازوکارهای خود را دارد؛ سخن از تازهواردان این عرصه و صدها و هزاران دانشجوی رشتههای مترجمی و زبانهای خارجی است که همهروزه در اینجا و آنجا سرگرم ترجمهاند و کیست که نداند اینان چه سهمی در تطورات زبانی ما دارند. شاید بیانصافی باشد اگر برخی تلاشها در این زمینه را به «لنگه کفش در بیابان» تشبیه کنیم، چه که بعضاً کارآمد و درخور تقدیرند. سخن این است که بیش از اینها باید به فکر بود و چه عیب که به تجربۀ دیگر کشورها و اصحاب دیگر زبانها نیز در این میان سرکی بکشیم؟ آنچه تا اینجا گفتیم، همه در بیرونِ مترجم اتفاق میافتاد. اما چیزهایی هم هست که درون مترجم رخ میدهد و او را از سطح ترجمهورزی به مترجمی میرساند، مثل مهارت در زبان مقصد (علاوه بر مبدأ) و کارآزمودگی در نویسندگی و برخورداری از دایرۀ واژگان گسترده. اهلفن خود در جستوجوی این امتیازات خواهند رفت. به همین مقدار بسنده میکنیم و بهسراغ مرحلۀ دوم میرویم: حینِ ترجمه.
مراد این است که مترجم در حین ترجمه باید به چه نکاتی دقت کند و حواسش به چه چیزهایی باشد. سخن در این زمینه بسیار است و همین که بدانم از کجا باید شروع کرد، خودش موهبتی است: کتاب مستطاب ترجمهکاوی اثر ارزشمند استاد بهاءالدین خرمشاهی. معرفی این کتاب باشد برای زمانی دیگر که فرصتی دست داد و توفیق رفیق شد. نویسنده هم که معروف حضور است. پس حاشیه نرویم و برویم سراغ متن. حقیقتاً هم میخواهیم بهسراغ متن برویم: فصل دوم کتاب با عنوان «اصول و مسائل ترجمه». آنچه در ادامه میخوانید، سراسر وامگرفته از همین فصل است، با کمی پسوپیش و بهقول خودمان «دستکاری». آنچه خرمشاهی در این بخش از کتاب آورده است، بهنظرم همان چیزی است که مترجم دانا در حین کار خود باید به آن ملتفت باشد.
در خطوط ابتدایی این یادداشت سخن از زنگ و زنگار شد. حال میخواهم توضیح دهم که مرادم چه بوده و پرداخت در اینجا به چه معناست. عبارت رایجی میان مترجمان ردوبدل میشود و آن این است: «فلان متن بوی ترجمه میدهد.» این عبارت را وقتی بهکار میبرند که مترجم نتوانسته متن خود را به حدی برساند که خواننده حداقل در نگاه نخست درنیابد که این متن از زبانی جز این زبان برگردانده شده است. بهاءالدین خرمشاهی نخستین کاربرد عبارت یادشده را به سیدمحمدعلی جمالزاده نسبت میدهد و سپس در تعریف آن مینویسد: «مراد از آن غرابت و غیرطبیعیبودن نحو و نحوۀ جملات و درنهایت نثر و ساختار زبانی اثر ترجمهشده است. البته نامأنوسبودن واژگان خارجی غلیظ و آبکشیده نبودن آنها هم در پدیدآمدن بوی ترجمه مؤثر است.» مراد من نیز از «زنگ» همین ردی است که متن اصلی در متن ترجمهشده بر جای گذاشته است و پرداخت یعنی هرچه کمرنگترکردن این نقش. پرداخت یعنی کاستن و کاستن و کاستن از فاصلۀ میان متن ترجمهشده و متن تألیفی. البته این کار گاهی نیز به وفاداری مترجم به متن اصلی آسیب میزند، اما این صدمه اگر از سرِ توجه و با دقت کافی باشد، هیچ ایرادی ندارد. میزان وفاداری یا بیوفایی به متن اصلی را میتوان در طیفی نمایش داد و بسته به هر متن هم ممکن است متفاوت باشد. باتوجهبه متن، انتخاب بر عهدۀ مترجم است.
این از این. اما نکات و درواقع مثالهایی که در ادامه میآید شاید ضروریترین گامهای پرداخت متون ترجمهشده باشد. هرگونه بیدقتی در ارتباط با این نکات، نشان از شتابزدگی مترجم یا، کمی درشتتر بگویم، نشان از کممایگی اوست. اینها نکاتی است که اگر رعایت نشود، در همان نگاه اول، خوانندۀ تیزبین را بهکلی از کتاب و نویسنده و ناشرش میرماند.
۱. ترجمۀ اصطلاحات: مترجم در برخورد با اصطلاحات باید بداند که چنانچه ترجمۀ واژهبهواژۀ اصطلاح، نتیجهای نامأنوس دارد، لازم است بکوشد که نزدیکترین معادل به آن را در زبان مقصد بیابد. به این مثالها دقت بفرمایید.
زدن زیر قول :break one’s word
سر زبانها بودن، موردتوجهبودن :Have a high profile
بزن قدش :High five
اَلصّورَةُ أَوِ ٱلکِتابَة: شیریاخط
اَللَّعبُ بِٱلنّار: با دم شیر بازیکردن
هَنیئًا: نوش جان
۲. ترجمۀ ضربالمثلها: در ترجمۀ ضربالمثلها نیز باید به همین مسئله دقت کرد. مثالهای زیر موضوع را روشنتر میکند.
با یک گل بهار نمیشود :One swallow does not make summer
نابرده رنج، گنج میسر نمیشود :No pain, no gain
از چاله درآمدن و به چاه افتادن :To fall from the frying pan into the fire
طَبیبٌ یُداوِي ٱلنّاسَ وَهُوَ عَلیل: کوری عصاکش کور دگر شود
اَلطُّیورُ عَلیٰ أَشکالِها تَقَع: کبوتر با کبوتر باز با باز
زادَ ٱلطّینَ بِلَّة: قوز بالای قوز شد
۳. ترجمۀ نام اعلام: در ترجمۀ نامهای خاص باید دقتی مضاعف به خرج داد تا کار به جعل شخصیتهای مندرآوردی نکشد. دقت در این مثالها برای دریافتن حساسیت این موضوع مفید است.
آلبویه :Buyid dynasty
قاهره :Cairo
ابنسینا :Avicenna
میکافیلي: ماکیاولی
أَنقَرَة: آنکارا
اَلأَخمینیّون: هخامنشیان
با دقت در این نکات و نکاتی که پیشازاین گفته شد، میتوان سطح ترجمه را تا حد قابلقبولی ارتقا داد. برداشتن گامهای بعدی در غنای ترجمه در گرو دمخوربودن مترجم با متون ناب و فاخر زبان و ادبیات است. اما این دیگر «فضل» است و آنچه واجب مینماید بازسازی متن در زبان مقصد است، بهنحوی که خواننده مقصود نویسنده را بهراحتی و بیکموکاست دریابد. بهقول استاد خرمشاهی، «برای ترجمه/مترجمی ضرورت دارد که شخص دست به قلم داشته باشد و مهارتی البته نه در سطح عالی، در فارسینویسی و آشنایی با چموخم و ریزهکاریهای نوشتن/نویسندگی داشته باشد. چنین فردی چون مترجم شود، ترجمهاش بوی ترجمه نخواهد داد.»
*این یادداشت در دوماهنامۀ شیرازۀ کتاب، شمارۀ ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ (خرداد تا مرداد ۱۳۹۵) منتشر شده است.