اشاره
فارسیزبانان برای اشاره به الکتریسیته از واژۀ عربی «برق» استفاده میکنند. در مقابل، عربیزبانان برای این منظور، واژۀ فارسی «کهربا» را به کار میگیرند. آیا از این جفتواژگان باز هم هست؟ دکتر محمد محمدی، استاد فقید دانشگاه تهران و دانشآموختۀ زبان و ادبیات عربی در دانشگاه آمریکایی بیروت در مقالهای به این تبادل واژگانی پرداخته است: «چند مورد که در زبان عربی کلمۀ فارسی و در زبان فارسی کلمۀ عربی به کار میرود.» اینجا این مقالۀ قدیمی را گزارش کرده و گزیدهای از آن را آوردهام.
درآمد
چندی پیش، در جستوجوهایم دربارۀ ربط و نسبت زبان و ادبیات فارسی با عربی به مقالۀ جالبی برخوردم از شادروان دکتر محمد محمدی ملایری (۱۲۹۰ تا ۱۳۸۱) با این عنوان: «چند مورد که در زبان عربی کلمۀ فارسی و در زبان فارسی کلمۀ عربی به کار میرود». محمدی دانشآموختۀ زبان و ادبیات عربی در دانشگاه آمریکایی بیروت و بنیانگذار مجلۀ الدراساتالأدبية در دانشگاه لبنان است. او همچنین سابقۀ استادی در دانشگاه تهران را نیز در کارنامه دارد. مقالۀ خواندنی او در شمارۀ دوم از سال دوم انتشار مجلۀ یادشده (۱۳۳۹) منتشر شده و استاد در آن به هشت جفتواژۀ متبادل اشاره کرده است. در ادامه، ابتدا گزارشی چکیدهگونه از محتوای این مقاله آوردهام، با این توضیح که ذیل هر عنوان، توضیح نویسنده را ذکر کرده و سپس ملاحظات احتمالی را در قالب «تکمله» آوردهام. در بخش «گزیده» نیز دو بند از مقاله آمده که در نوع خود خواندنی است. متن مقاله هم ازطریق پیوندهای موجود در انتهای این یادداشت در دسترس است.
گزارش
۱. بخشيش (بخشش)=اَنعام
در زبان عربی پول اندکی را که معمولاً به مزدوران کوچک علاوهبر مزد آنها، یا به مردم تهیدست و بیچیز یا به پیشخدمت کافه و رستوران و مهمانخانه میدهند، یعنی همان چیزی را که در فارسی «انعام» میگویند «بخشیش» یا «بخشش» میخوانند.
«بخشش» در زبان عربی مانند همه یا بیشترِ کلماتی که از زبانهای دیگر در آن وارد شده هیئت فارسی خود را از دست داده است [و] با آن مانند یک مادۀ عربی رفتار کردهاند [و] از آن فعل «بَخشَشَ» بر وزن «فَعلَلَ» بهمعنی انعامدادن ساخته و آن را بر وزن «بخاشیش» جمع بستهاند.
تکمله: مدخل ویکیپدیای این واژه.
۲. خُرضَوات (خُردة)=خرازی
بهجای آنچه که در فارسی امروز «اجناس خرّازی» گفته میشود، در زبان عربی کلمۀ «خرضوات» استعمال میشود. «خرضوات» همان کلمۀ «خرده»ی فارسی است که دال آن به ضاد تبدیل شده و ب «خرضوات» جمع بسته شده است. دال و ضاد چون در تلفظ عربی نزدیک به یکدیگر است، ازاینجهت در کلماتی که از اصل عربی نیستند زیاد به یکدیگر تبدیل میشوند.
تکمله: امروزه بیشتر «خردوات» رایج است تا «خرضوات».
۳. دَستور/دُستور=قانون اساسی (دستوري=مشروطه)
«دستور» در پهلوی (فارسی میانه) بهصورت dastwar و dastvar و dastevar و بهمعنی قاضی و حَکَم به کار رفته و چنانکه کریستن سن نوشته، «دَستور» یا «دُستور» ظاهراً در دورۀ ساسانیان بر موبدی اطلاق میشده است که بیشتر در امور دینی و قضایی مطالعه میکرده و هرگاه در اینگونه امور اشکالی روی میداده است به او مراجعه میکردهاند.
هرچند «قانون» از ریشۀ عربی نیست، ولی مانند بسیاری از اینگونه کلمات در این زبان، اصل خود را از دست داده و بهصورت عربی در آمده است. زبان فارسی هم آن را از این زبان و به هیئت و صورت عربی گرفته است. «اساس» هم که از ریشه و هیئت، همه عربی و بهمعنی پایه و بنیان است. کلمۀ «مشروطه» چنانکه از ظاهر آن پیداست، اسم مفعول از «شرط» عربی است.
۴. روزنامة=تقویم
دفتر یا کتابی که برای شناختن تاریخ و تعیین ساعات روز و شب و ماه و سال و اوقات طلوع و غروب خورشید و گردش ماه و سال و احکام مربوط به این امور تدوین میشود در عربی بهنام فارسی «روزنامة» میخوانند. […] و اما در فارسی برای چنین کتاب و دفتری کلمۀ عربی «تقویم» به کار میرود و گویا در هیچ زمانی هم «روزنامه» در فارسی برای این معنی به کار نرفته است.
تکمله: «روزنامة» به نوع خاصی از تقویم اشاره دارد که امروزه در فارسی با عنوان «سالنما» از آن یاد میشود. ضمن اینکه در عربی علاوهبر واژۀ «روزنامة» از همان «تقويم» عربی هم استفاده میشود.
۵. شَرشَف (چادرشب)=ملافه (ملحفه)
پوششی را که برای جلوگیری از چرکینشدن رختخواب برروی دوشک و لحاف کشند در عربی در زبان گفتوگو «شرشف» خوانند. این کلمه اصلاً فارسی و تحریف شدۀ «چادرشب» است که در طی مسافرتی که از ایران از راه ترکیه به کشورهای عربی کرده است، نخست در زبان ترکی بهصورت «چارشف» و سپس در عربی بهشکل «شرشف» درآمده است. گذشته از کلمۀ مرکب «چادرشب»، جزء اول آن یعنی «چادر» نیز بهتنهایی از قدیم در عربی راه یافته و در بعضی از معانی فارسی آن استعمال شده است («شادر» و جمع آن «شوادر»). در زبان فارسی، آنچه را که در عربی «شرشف» میخوانند «ملافه» میگویند. «ملافه» شکل فارسیشدۀ کلمۀ «ملحفه»ی عربی است و «ملحفه» و «ملحف» در عربی بهمعنی مطلق چادر و روپوش است که بر بالای پوششهای دیگر بر سر کشند و جمع آن «ملاحف» بر وزن «مَفاعِل» استعمال شده […] و در عربی فصیح نیز گاهی در همین معنی استعمال میشود.
۶. کنار=حاشیه
بهجای آنچه که در فارسی «حاشیه» میخوانند، مانند حاشیۀ پارچه و مانند آن، در زبان محاورۀ عربی غالباً لفظ «کنار» را (بهفتح کاف) به کار میبرند. اما «حاشیه» که در زبان فارسی برای بیان این معنی به کار میرود کلمهای است عربی.
۷. کهربا=برق
برای نیروی الکتریسیته در زبان عربی کلمۀ «کهربا» را برگزیدهاند. «کهربا» نیز کلمهای است فارسی، مرکب از دو جزء: «کاه» که معروف است و در عربی آن را «تبن» خوانند و «ربا»، اسم فاعل از فعل ربودن.بنابراین، معنی لغوی آن ربایندۀ کاه است. ولی در زبان فارسی برای الکتریسیته کلمۀ عربی «برق» را به کار بردهاند.
۸. نارجيلة (أرگيلة)=غلیان
کلمۀ «نارجیله» که معمولاً در عربی با «ج»نوشته میشود ولی آن را در همهجا «نارگیله» و گاهی هم «أرگیله» میخوانند، در عربی اسم افزاری است که با آن تنباکو میکشند و از چهار قسمت تشکیل میشود: کوزه، تنه یا میانه، نی و سره. این افزار را درحالحاضر در ایران «غلیان» و در هندوستان «حقه» مینامند.
این کلمه از «نارگیل» فارسی گرفته شده […] و بیشترِ لغتنویسان آن را فارسی دانستهاند، ولی از اصل سانسکریت است. و اما علت شهرت این افزار به نارگیل آن است که در آغاز شیوع تنباکو در ایران از پوست میانتهی دانههای بزرگ این میوه بهجای ظرف آب آن استفاده میکردهاند و ازینرو کمکم این افزار در ایران به نام «نارگیل» معروف گردید و از ایران به جاهای دیگر رفت و در همهجا بهعنوان «غلیان ایرانی» معروف شد. ولی در زبان فارسی درحالحاضر این افزار را اسمی عربی است. کلمۀ غلیان که امروز در ایران برای آن به کار میرود هرچند غالباً بهقاف نوشته میشود و آن را معمولاً «قلیان» یا «قلیان» بهسکون لام میخوانند، ولی در اصل «غلیان» مصدر فعل عربی «غَلیٰ یَغلي» بهمعنی جوشش است.
گزیده
• چنانکه برخی از صاحبنظران گفتهاند، زبان خالص نیز مانند نژاد خالص وهم و گمانی بیش نیست و وجود خارجی ندارد. بین دو زبان فارسی و عربی نیز از دیرباز چنین وضعی حکمفرما بوده. این دو زبان از خیلی قدیم چه پیش از اسلام و چه پسازآن، باهم رابطۀ نزدیک داشتهاند و در طی این مدت دراز، هریک از آنها آنچه را که برای پیشرفت و تکمیل خود شایسته یا لازم میدیده، بیپروا از دیگری گرفته و از این راه نقص خود را جبران کرده است. کلمات عربی[ای] که هماکنون در زبان فارسی به کار میرود بیشمار و کلمات فارسی[ای] هم که در عربی راه یافته بسیار است.
• کلمات عربی در زبان فارسی بهخوبی شناخته میشوند، چون در این زبان، اصل آنها همچنان محفوظ مانده و تغییر زیادی در آنها حاصل نشده است؛ ولی همۀ کلمات فارسی در زبان عربی شناختهشده نیستند، چون این زبان بیشتر آنها را بهصورتی درآورده که تشخیص آنها دشوار است، و به همین جهت در لغتنامههای عربی و کتابهای دیگری که برای شرح کلمات بیگانه در زبان عربی تألیف شده به ریشۀ فارسی بسیاری از این کلمات اشاره نشده و آنها را از اصل عربی دانستهاند.
متن و منبع
متن مقالۀ «چند مورد که در زبان عربی کلمۀ فارسی و در زبان فارسی کلمۀ عربی به کار میرود» در اینجا در دسترس است.
این مقاله در مجلۀ الدراساتالأدبية، شمارۀ ۲ (سال دوم، تابستان ۱۳۳۹) منتشر شده است.