اشاره: یکی از راههای واژهسازی در فارسی وندافزایی است. شناخت وندها را میتوان مقدمهای برای شناخت شمار زیادی از واژگان فارسی دانست. در این یادداشت بهسراغ پسوند «سیر» رفتهام.
در دستور سنتی، واژۀ مشتق را واژهای میدانند که برگرفته از فعل باشد، مانند «کوشش»، «نماینده» و «رفته». اما در زبانشناسی، هر واژهای که با «وندافزایی» ساخته شود «مشتق» نام میگیرد، مانند «بهرهمند»، «خوفناک»، «گلستان» (فتد).
یکی از سرگرمیهای زبانی شاید این باشد که کلمات مشتق یا مرکب را به اجزای اولیهشان تقسیم کنیم. با این کار میتوانیم روی ساختار کلمات گوناگونی که هرروزه به کار میبریم، متمرکز شویم و با بازشناسی این اجزا ــکه خودش نوعی واژهشناسی استــ حتی گاهی تلاشهایی واژهسازانه کنیم.
از کلماتی که بهتازگی توجهم را جلب کرد یکی «گرمسیر» بود و دیگری متضادش «سردسیر». این دو واژه هر دو از چنین ترکیبی ساخته شدهاند: «صفت+پسوند». درواقع «سیر» یکی از پسوندهایی است که دلالت بر مکان میکند و به صفت افزوده میشود.
تلاشم برای یافتن واژههای مشابه راه به جایی نبرد، شاید جز در «تنگسیر» که البته آن را هم چندان مطمئن نیستم. اما اگر خودم بخواهم با این پسوند واژهسازی کنم، شاید بتوانم «ترسیر» را برای مناطقی با آبوهوای مرطوب و شرجی پیشنهاد کنم.