گزیدهای از نوشتههای داریوش آشوری
آخرین بهروزرسانی: ۱۶ اردیبهشت ۰۲
۱. مقالۀ «دربارۀ فارسی دری و فارسی دریوری»
• اینکه اینهمه دربارۀ زبان فارسی مینویسیم و میگوییم، نشانۀ بحران ژرفی است که در متن فرهنگ ما جریان دارد و بحران فرهنگ خود را در بحران زبان مینمایاند.
• اینکه جماعت شکایت میکنند که جوانان درسخواندۀ ما از نوشتن یک نامه به فلان اداره ناتواناند، این گناه این جوانان نیست که زبان جعلی و مسخرۀ اهلاداره و اصطلاحات «توقیراً ایفاد میگردد» یا «متعاقباً ارسال میگردد» یا «تحقیقات به عمل آورید» و بسیاری چیزهای بدتر از این را نمیدانند، چون این زبان رابطهای با بستر طبیعی زبان، یعنی زبان گفتار ندارد و زبانی جعلی است که تنها جعلکنندگانش آن را میفهمند (و راستی میفهمند؟).
• زبان گفتار، تا آنجا که از زبان نثر منشیانه و گفتار آخوندی تأثیر نپذیرفته است، پایگاه استوار و نگهدارندۀ قالبهای اساسی دستوری و واژگان زبان فارسی است.
• من یقین دارم که تا یکیدو نسل دیگر، ما هم با زبان حافظ و سعدی همان نسبتی را خواهیم داشت که انگلیسها با زبان چاسر و یا شکسپیر دارند (و دریغا!). روزگاری بود که در این سرزمین شعر مایۀ حیاتی فرهنگ بود و همۀ مردم، از عارف و عامی، نسبتبه موسیقی و وزن شعر گوشی حساس داشتند و لزومی نداشت که کسی عروض شمس قیس بداند تا بفهمد که این عبارت وزن دارد یا نه. اما امروز این حساسیت طبیعی و غریزی که از زیستن در زیستبوم فرهنگی و کسب «غریزه»های فرهنگی حاصل میشد، از دست رفته است، زیرا دیگر شعر مایۀ حیاتی فرهنگ ما نیست (و دریغا).
• گرایش به سادگی زبان که با نثر سیاسی و روزنامهنویسی آغاز شد، راه خود را بهسوی فارسیگرایی باز کرد که گرایشی است درست. این گرایش، البته با پدیدآمدن ملتخواهی (ناسیونالیسم) جدید نیز مناسبت داشته است، اما صرفنظر از خاستگاه آن، این اثر سودمند را داشته است که زبان فارسی را بر روی پایۀ اصلی و طبیعی خود برگردانْد و این زبانِ از توشوتوان افتاده را جانی تازه داد. این گرایش نشان داد که اگر زبانی بهنام فارسی با ساختمان دستوری و واژگان خود وجود دارد، این زبان میتواند و باید از سرمایۀ خود مایه بگیرد.
• سیر زبان و آمدن واژهها و قالبهای تازه این امکان را میدهد که پس از جاافتادن آنها در زبان، راه برای ساختن ترکیبهایی تازهتر با آنها یا ساختن شکلهای قیاسی همانند آنها هموار شود، چنانکه کسی که «جشنواره» را برای «فستیوال» ساخت، راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد و آنکس که «واژه» را رواج داد، راه را برای «واژگان» و «واژهنامه» و جز آن هموار کرد. شاید راهِ ساختن «جشنواره» را هم ساختن «سنگواره» (برابر فسیل) پیشازآن هموار کرده بود.
• در کار پیرایش زبان فارسی، اساس کار میباید بازشناختن آسیبهایی که به این زبان بهویژه به زبان نثر، از راه دستاندازیهای خودسرانه و ناشیانه و منشیانه رسیده است و بازگردانیدن آن بر پایههای درست و استوار خود [باشد] و برای این کار نهتنها باید در واژگان زبان بازنگریست و آن را پیراست و آراست، بلکه همچنین بازنگری در ساختمان و ترکیب عبارتبندی، که گرفتار بلاهای سخت شده است، از ضروریات این کار است.