گزیدۀ انتقادی «غلط ننویسیم»
آخرین بهروزرسانی: ۳۱ خرداد ۰۲
اشاره: در بازۀ ۷ بهمن ۱۳۹۵ تا ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۲۳۰ مدخل برگزیده از کتاب مشهور ابوالحسن نجفی با عنوان غلط ننویسیم؛ فرهنگ دشواریهای زبان فارسی در کانال تلگرامی ویراستارباشی انتشار یافت. چکیدۀ تعدادی از این مداخل در قالب فرستههایی در ویراستاگرام (صفحۀ اینستاگرامی ویراستارباشی) نیز قرار گرفت. برخی از این مدخلها صرفاً گزیدهای بود از همان متن اصلی، و برخی دیگر همراه بود با نظرات تکمیلی یا انتقادی خودِ مؤلف و دیگر صاحبنظران. بعدها این گزیده در وبگاه ویراستارباشی (نسخۀ پیشین وبگاه فعلی) هم قرار گرفت و از آنجا به وبگاههایی دیگر راه یافت.
آنچه در اینجا میخوانید حاصل تلاشی است برای روزآمدسازیِ فرستههای پیشین، بهمنظور فراهمآمدن نسخهای مختصرتر و مفیدتر از همان گزیده. در این مسیر، گاه از نوشتههای برخی صاحبنظران بهره بردهام. در این موارد کوشیدهام بنابه وظیفه، حتیالمقدور به نام آنان اشاره کنم و نشانی نیز از نوشتهشان بیاورم.
پیداست که بسیاری از نکات مهم و برجستۀ کتاب در این گزیده نیامده است. هم ازاینرو نباید آن را جایگزینی برای متن اصلی دانست. بااینحال امیدوارم به کار فارسیزبانان بیاید.
الف
۱. آبدیده یا آبداده؟
نجفی معتقد بود «آبدیده» و «آبداده» با یکدیگر تفاوت دارند: اوّلی بهمعنای خراب و فاسد (براثر رطوبتدیدگی) است، مانند «پارچهٔ آبدیده» و دومی یعنی تیزکرده و عملآوریشده در گرما، مانند «خنجر آبداده».
باجوداین به نظر میرسد «آبدیده» را میتوان در هر دو معنای «خراب و رطوبتدیده» و «تیزکرده و عملآوریشده» استفاده کرد. بررسیهای مبتنی بر پیکره هم مؤید این سخن است.
۲. آج یا عاج؟
آج با عاج متفاوت است. اوّلی بهمعنای «برجستگیهای منظم بر سطح برخی اشیا»ست و دومی یعنی «مادهای سفید و سخت که جنس دندانهای فیل و برخی جانواران از آن است».
۳. آزمایشات یا آزمایشها؟ پیشنهادات یا پیشنهادها؟
بهتر است واژگان فارسی را با نشانههای فارسی جمع ببندیم: آزمایشها (نه آزمایشات)، پیشنهادها (نه پیشنهادات)، گزارشها (نه گزارشات)، سفارشها (نه سفارشات)، تراوشها (نه تراوشات) و… .
۴. آذوقه یا آزوقه؟
نجفی «آزوقه» را صحیحتر دانسته است؛ اما نگارندگان فرهنگ املایی خط فارسی فقط «آذوقه» را درست میدانند.
۵. آفریقا یا افریقا؟ آمریکا یا امریکا؟
نجفی «افریقا» و «امریکا» را بهعلت «سنتیتربودن» صحیحتر میداند، اما امروزه «آفریقا» و «آمریکا» رواج بسیار بیشتری دارند و لزومی ندارد بر شکل سنتیشان پافشاری کنیم.
۶. آگاهی «از» یا آگاهی «به»؟
آگاهی از با آگاهی به متفاوت است. در فارسی امروز، اوّلی را بهمعنای «اطلاع ساده» بهکار میبرند و دومی را در مفهومی عمیقتر بهمعنای «شعور» استفاده میکنند.
۷. آنچه یا آنچه را که؟
پس از «آنچه» نیازی به استفاده از «را» و «که» نیست، مگر برخی موارد خاص که در آنها معنای عبارت و منطق کلام برخلاف این حکم میکند. برای پرهیز از این کاربرد، میتوان از «چیزی» استفاده کرد: چیزی که، چیزی را که.
۸. آنکه یا آنکه یا آن که؟ اینکه یا اینکه یا این که؟
ضمیر اشارهٔ آن و این هرگاه پیش از حرف «که» بیاید، سرهم نوشته میشود: آنکه، اینکه؛ اما اگر آن و این بهمعنای «آن کس» یا «آن چیز» باشد، با نیمفاصله میآید.
۹. اتو یا اطو؟ اتاق یا اطاق؟
نجفی در هر دو مورد، ضبط اول را بهتر از دوم دانسته است؛ اما نگارندگان فرهنگ املایی خط فارسی در مورد اول تفاوتی قائل نشده و در مورد دوم نیز تنها «اتاق» را صحیح دانستهاند.
۱۰. اثاث یا اساس؟
«اثاث» با «اساس» از اساس(!) متفاوت است؛ اولی بهمعنای لوازم خانه است و دومی بهمعنای پی و بنیاد.
۱۱. (بهنحو) احسن یا (بهنحو) احسنت؟
احسن با احسنت متفاوت است. اوّلی بهمعنای «بهتر و نیکوتر» است و دومی اصطلاحاً بهمعنای آفرین. [با این توضیح کدام درست است: بهنحو احسن یا بهنحو احسنت؟]
۱۲. احوالات یا احوال؟
برخی ادبا کاربرد «احوالات» را صحیح نمیدانند و میگویند «احوال» خودش جمع است و نباید جمع بسته شود. اما باتوجهبه رواج این واژه و کاربرد آن در برخی متون قدیم، نمیتوان آن را نادرست دانست.
۱۳. ادبیات یا کتابشناسی؟
نجفی کاربرد «ادبیات» در معنای «کتابشناسی» را صحیح نمیدانست و معتقد بود گرتهبرداری از literature است؛ درحالیکه این واژه با این معنا در زبان دانشگاهیان کاملاً رایج است، مثلاً «ادبیات اقتصاد کلان».
۱۴. ارابه یا عرابه؟
هر دو درستاند. (در این موارد کافی است یکی از این دو را انتخاب کنیم و در سراسر متن همان را به کار بگیریم.
۱۵. ارک یا ارگ؟
هر دو صحیحاند.
۱۶. از ترس اینکه «بیاید» یا «نیاید»؟
پس از ترکیبهایی مثل «از ترس اینکه» فعل باید بر وجه التزامی و بهصورت مثبت بیاید؛ مثلاً اگر نگران آمدن کسی باشیم، باید بگوییم: «از ترس اینکه بیاید…» و اگر بگوییم: «از ترس اینکه نیاید…» خطاست.
۱۷. اسپانیایی یا اسپانیولی؟
بهتر است زبان و مردم اسپانیا را «اسپانیایی» بنامیم و نه «اسپانیولی». «اسپانیول» کلمهای فرانسوی است بهمعنای «منسوب به اسپانیا».
۱۸. است یا ست؟ (خدا است یا خداست؟ او است یا اوست؟)
الف در فعلِ است همیشه نوشته میشود؛ جز در مواردی که کلمهٔ پیش از آن مختوم به «ا» یا «و» (مصوتِ «او»، نه صامتِ واو) باشد: خداست، اوست. دستورخط فرهنگستان نیز همینگونه است.
۱۹. استانبول یا اسلامبول؟
هر دو صحیحاند؛ با این تفاوت که «استانبول» به تلفظ رایج در ترکیه و دیگر کشورهای جهان نزدیکتر است.
۲۰. استعفاکردن یا استعفادادن؟
نجفی معتقد بود بهتر است «استعفا» را با فعل «کردن» به کار ببریم. همچنین به این موضوع اشاره میکرد که در گذشته، این واژه با فعل «خواستن» نیز میآمده است. بااینهمه برخی مانند محمدرضا باطنی بر این باورند که بسامد «استعفادادن» از «استعفاکردن» بیشتر است و بنابه قواعدی که نجفی خود در ابتدای کتابش آورده، نمیتوان «استعفاکردن» را بر «استعفادادن» ترجیح داد.
۲۱. اسم معنی یا اسم جمع/ذات؟ (بشر یا بشریت؟ روحانیان یا روحانیت؟)
نجفی کاربرد اسم معنی بهجای جمع گروهه (=اسم جمع) را خطا میدانست. یعنی معتقد بود نباید بهجای «روحانیان» بگوییم «روحانیت»، بهجای «مستکبران» بگوییم «استکبار» یا بهجای «مرتجعان» بگوییم «ارتجاع». نجفی بعدها در این موضوع تجدیدنظر کرد.
۲۲. استمداد یا استمدادخواستن؟
نجفی کاربرد کلمات باب استفعال با فعل «خواستن» را «حشو قبیح» میدانست، اما اگر این کاربرد رایج شده باشد، شاید نتوان آن را خطا دانست، مانند استمدادخواستن.
۲۳. اسم مذکر یا مؤنث؟ (اینجانب یا اینجانبه؟ محترم یا محترمه؟)
اسم مذکر و مؤنث در فارسی با هم تفاوت صوری ندارند. بنابراین جز در ترکیبهای رایج (کاغذ باطله، قوۀ قضائیه، وسایل نقلیه و…) کاربرد صفت یا اسم مؤنث دلیل روشنی ندارد. لذا بهتر است بهجای کاربرد کلماتی مانند اینجانبه، حاجیه و… آنها را بدون تای تأنیث بیاوریم.
۲۴. اعادۀ حیثیت «به» فلانی یا «از» او؟
«اعاده» یعنی «بازگرداندن». بنابراین باید گفت اعادۀ حیثیت «به» فلانی و نه «از» او.
۲۵. افراط یا تفریط؟
«افراط» و «تفریط» متضادند. افراط یعنی زیادهروی و تفریط یعنی کوتاهی. گاهی برخی فکر میکنند این دو مترادفاند.
۲۶. افغانی یا افغان یا افغانستانی؟
نجفی معتقد بود اهالی افغانستان را باید «افغان» نامید و «افغانی» یعنی منسوب به افغانها. بااینحال برخی بر این باورند که «افغان» یعنی «پشتون» و پشتونها یکی از اقوام افغانستاناند. این در حالی است که اقوام دیگری نیز در این سرزمین میزیند. ازاینرو شاید بهتر باشد مردم افغانستان را «افغانستانی» بنامیم.
۲۷. اقلاً یا دستکم؟
«اقل»، «اکثر» و دیگر کلماتی که بر وزن «افعل» هستند در عربی تنوین نمیگیرند. بااینحال، کلماتی مثل «اکثراً» و «اقلاً» در فارسی رایج شدهاند و دیگر نمیتوان آنها را غلط دانست.
۲۸. اکثریت یا اکثر؟
نجفی استفاده از «اکثریت» بهجای «اکثر» را خطا میدانست، اما واقعیت این است که این کاربرد در نوشتار و گفتار رایج شده است.
۲۹. «اگرچه… اما» یا «اگرچه»؟
نجفی استفاده از «اگرچه»، «هرچند» و… با «اما»، «ولی»، «لکن» و… در جملهٔ پایه و پیرو را خلاف منطق زبان میدانست. بااینحال خود معترف بود که در گفتار امروزیان و نیز در متون کهن، چنین کلماتی با یکدیگر آمدهاند: «اگرچه زندهرود آب حیات است/ولی شیراز ما از اصفهان به» (حافظ).
۳۰. الغا یا القا؟
الغا با القا متفاوت است. اوّلی یعنی «لغوکردن»، مانند الغای بردگی؛ اما دومی یعنی «تلقینکردن و آموختن»، مانند القای شبهه.
۳۱. امپراتور یا امپراطور؟
نجفی ضبط اول را بهتر از دوم میدانست، اما در فرهنگ املایی خط فارسی فقط ضبط اول درج شده و این بدان معناست که ضبط دوم صحیح نیست.
۳۲. انتر یا عنتر؟
بهاحتمال زیاد، «انتر» بهمعنای «بوزینه» واژهای فارسی است و نباید با عین نوشته شود. در فرهنگ املایی خط فارسی هر دو صورت آمده است.
۳۳. انتساب یا انتصاب؟
این دو باهم متفاوتاند؛ اوّلی یعنی «نسبتداشتن» و «مرتبطبودن»، اما دومی یعنی «گماشتن» و «نصبکردن».
۳۴. اوباشان یا اوباش؟
«اوباش» در عربی جمع است، اما در فارسی میتوان آن را جمع بست: اوباشان، اوباشها.
۳۵. اولاتر یا اولا (اولی)؟
برخی صفات تفضیلی در عربی را میتوان در فارسی صفت مطلق دانست و با «تر» آورد. این کاربرد حشو نیست، بهقول حافظ، «ایام شباب است شراب اولاتر».
۳۶. اینک یا اکنون؟
نجفی «اینک» را بهمعنای «اکنون» نمیدانست، اما امروزه معمولاً بهجای این واژه به کار میرود و نمیتوان چنین کاربردی را خطا دانست.
ب
۳۷. باتری یا باطری؟
نجفی ضبط اول را ترجیح میداد، اما در فرهنگ املایی خط فارسی هر دو ضبط آمده است، بدون ترجیح یکی بر دیگری.
۳۸. بادمجان یا بادنجان؟
هر دو درست و صورت اول رایجتر است.
۳۹. بااینوجود یا باوجوداین؟
نجفی «بااینوجود» را نادرست میدانست و معتقد بود «باوجوداین» درست است، اما واقعیت این است که هر دو در نوشتار و گفتار امروز به کار میروند و نمیتوان تنها یکی را صحیح دانست.
۴۰. بحبوحه یا بهبوهه؟
«بحبوحه» بهمعنای میان هرچیز یا در گرماگرم و گیرودار آن، با همین املا صحیح است. گاهی بهغلط آن را «بهبوهه» مینویسند.
۴۱. براثر یا دراثر؟
نجفی «دراثرِ» را غلط میدانست و معتقد بود فقط «براثرِ» صحیح است، اما محمدرضا باطنی معتقد بود «براثرِ» منسوخ شده و جای خود را به «دراثرِ» داده است. بااینهمه میتوان گفت که ظاهراً هر دو ترکیب در گفتار و نوشتار امروز به کار میروند و صحیحاند.
۴۲. برگذار یا برگزار؟
نجفی هر دو را صحیح و اولی را صحیحتر میدانست. در فرهنگ املایی خط فارسی فقط دومی آمده است. علیاشرف صادقی نیز در مقالهای این دو را بررسیده است. (مقالهٔ مرتبط)
۴۳. بساتین یا بوستانها؟ بنادر یا بندرها؟
واژهٔ «بوستان» از فارسی به عربی رفته و بهشکل «بساتین» جمع بسته شده است. بهتر است در فارسی آن را با «ها» جمع ببندیم. واژهٔ فارسی «بندر» را هم بهتر است با همین علامت جمع ببندیم.
۴۴. بعضی از یا بعضی؟
برخی معتقدند کاربرد کلمهٔ «بعضی» [یا برخی] با حرف اضافهٔ «از» خطاست. نجفی معتقد بود این کاربرد درست است و در متون قدیم نیز نمونههایی دارد.
۴۵. بلیت یا بلیط؟
نجفی اولی را ترجیح میداد. در فرهنگ املایی خط فارسی نیز فقط همین ضبط آمده است.
۴۶. بورس یا بورسیه؟
«بورس» نام کمکهزینهای است که به برخی دانشجویان میدهند. «بورسیه» عنوان دانشجوی برخوردار از آن است. این دو را نباید بهجای هم به کار برد.
۴۷. بهزحمت یا بهندرت؟
نجفی کاربرد «بهزحمت» بهمعنای «بهندرت» یا «گاهوبیگاه» را خطا میدانست. اما این کاربرد را فقط در صورتی میتوان خطا دانست که منجر به کژتابی شود.
۴۸. بهزودی رفت یا بهزودی خواهد رفت؟
قید «بهزودی» مربوط به آینده است و کاربرد آن در جملهای با فعل ماضی صحیح نیست.
۴۹. بهعنوان یا {}؟
«بهعنوان» معمولاً گرتهبرداری از as انگلیسی است و خیلی وقتها میتوان حذفش کرد.
۵۰. بیتفاوت یا بیاعتنا؟
نجفی کاربرد «بیتفاوت» در معنای «بیاعتنا» را گرتهبرداری و خطا میدانست؛ اما بعدها دراینباره تجدیدنظر کرد.
۵۱. بیگانه «از» یا «با»؟
حرف اضافهٔ «بیگانه» هم «از» است و هم «با». بنابراین هم «ازخودبیگانگی» درست است و هم «باخودبیگانگی»، اما اولی اصطلاح شده است.
پ
۵۲. پرتقال یا پرتغال؟
پرتقال نام میوه است و پرتغال نام کشور.
۵۳. پشکل یا پشگل؟
نجفی معتقد بود اولی صحیح است.
۵۴. پیادهکردن یا عملی/اجراکردن؟
نجفی «پیادهکردن» در معنای «عملیکردن یا اجراکردن» را خطا میدانست، اما باتوجهبه رواج این اصطلاح در گفتار و نوشتار امروزی، شاید دیگر نتوان آن را خطا دانست.
۵۵. پیشخان یا پیشخوان؟
نجفی ضبط اول را صحیح میدانست، اما در فرهنگ املایی خط فارسی خبری از ضبط اول نیست و ضبط دوم با چنین تفکیکی آمده است: پیشخوان (خبر) / پیشخوان (مغازه). نیز یادداشت رضا شکراللهی دراینباره خواندنی است.
ت
۵۶. تا یا {}؟
برخی «تا» (واحد شمارش) را عامیانه و کاربرد آن را خلاف فصاحت میدانند، اما اینطور نیست.
۵۷. تاس یا طاس؟
نجفی هر دو را درست میدانست و اولی را ترجیح میداد.
۵۸. تپانچه یا طپانچه؟
نجفی فقط اولی را درست میدانست. در فرهنگ املایی خط فارسی هم صرفاً همین ضبط آمده است.
۵۹. تپش یا طپش؟
«تپیدن» و همۀ مشتقات و ترکیبات آن را باید با «ت» نوشت نه «ط».
۶۰. تحلیل یا تهلیل؟
«تحلیل» (ازهمگشودن، تجزیهکردن، هضمکردن) با «تهلیل» (گفتنِ لا اله الّا الله) متفاوت است.
۶۱. تراز یا طراز؟
هر دو صحیحاند، با این توضیح که ظاهراً «تراز» از فارسی به عربی رفته و در آن زبان بهشکل «طراز» درآمده است.
۶۲. ترخون یا ترخان؟ ماکارونی یا ماکارانی؟
برخی چنان در پرهیز از شکستهنویسی افراط میکنند که ترخون را ترخان مینویسند و ماکارونی را ماکارانی!
۶۳. تسلیت باد یا تسلیت میگوییم؟
نجفی معتقد بود بهجای «تسلیت باد» باید گفت «تسلیت میگوییم»، چون «تسلیت» بهمعنای «دلخوشی» است.
۶۴. تشت یا طشت؟
نجفی معتقد بود هر دو حالت صحیح است و اولی ترجیح دارد. در فرهنگ املایی خط فارسی نیز هر دو حالت بدون ترجیح یکی بر دیگری آمده است.
۶۵. تشک یا دشک؟
نجفی هر دو را صحیح میدانست و اولی را ترجیح میداد، اما در فرهنگ املایی خط فارسی هر دو بدون ترجیح یکی بر دیگری آمده است.
۶۶. تصفیهحساب یا تسویهحساب؟
هر دو صحیحاند، اما مترادف نیستند و دو کاربرد معناییِ متفاوت دارند.
۶۷. تلفناً یا تلفنی؟ خواهشاً یا خواهشمندم؟
تنوینِ قیدساز را تنها باید برای واژگان عربی به کار برد. بنابراین واژگانی مثل «تلفناً» یا «خواهشاً» را نمیتوان صحیح دانست. «اغلبِ دستورنویسان استعمال کلمههای تنویندار غیرعربی مانند زباناً، جاناً، گاهاً، تلگرافاً، تلفناً و نظایر آنها را درست نمیدانند» (دستورزبان فارسی (۱)، حسن احمدی گیوی و حسن انوری، ص۱۶۲).
۶۸. تمییز یا تمیز؟
هر دو در فارسی به کار رفتهاند، اما در فرهنگ املایی خط فارسی فقط «تمیز» ذکر شده است، مانند «بیتمیز».
۶۹. تنآسایی یا تنپروری؟
«تنآسایی» (دقیقتر: تنآسانی) یعنی آسودگی مادی و خوشگذرانی و نه تنبلی و تنپروری.
۷۰. تنبور یا طنبور؟
نجفی هر دو را صحیح میدانست و اولی را ترجیح میداد. در فرهنگ املایی خط فارسی نیز هر دو آمدهاند، بدون ترجیح یکی بر دیگری.
۷۱. ءً یا ءاً یا ئاً؟ (تنوین کجا قرار میگیرد؟)
وقتی تنوین قیدساز به کلمهای میچسبد که با همزه تمام شده است، حرف آخر بهصورت «ئاً» نوشته میشود.
۷۲. توانستن یا ممکنبودن؟
نجفی معتقد بود استفاده از توانستن بهمعنای «ممکنبودن/احتمالداشتن» خطاست؛ اما شاید بهتر باشد این کاربرد را فقط در صورتی خطا بدانیم که منجر به کژتابی شود.
۷۳. توتیا یا طوطیا؟
توتیا (اکسید روی) از داروهای چشم بوده که برای تقویت بینایی هم به کار میرفته است؛ اما طوطیا ظاهراً نامی دخترانه با ریشۀ هندی است.
۷۴. تهویه یا تهویهٔ هوا؟
نجفی معتقد بود «تهویه» یعنی «عوضکردن هوا» یا «هوادادن» و به همینخاطر ترکیب «تهویهٔ هوا» را حشو میدانست. به نظر میرسد باتوجهبه رواج این ترکیب در گفتار و نوشتار امروزی باید دراینباره تجدیدنظر کرد.
ث
۷۵. ثواب یا صواب؟
«ثواب» اسمی است بهمعنای پاداش، اما «صواب» صفتی است بهمعنای درست یا مناسب.
ج
۷۶. جاودان یا جاودانه؟
جاودان=جاودانه=جاودانی=جاوید=جاویدان (واژگان همگون).
۷۷. جذر یا جزر؟
«جذر» (ریشه) یکی از اصطلاحات ریاضی است؛ اما «جزر» را به پایینرفتن آب دریا میگویند.
۷۸. جزء یا جزو؟
اصل کلمه در عربی «جزء» است، اما فارسیزبانان آن را «جزو» هم نوشته و گفتهاند. بنابراین هر دو شکل صحیح است.
در لغتنامهٔ دهخدا ذیل مدخل «جزو» آمده است: «ظاهراً مخفف جزء بههمزهٔ عربی است و چون آن را مضاف نمایند به چیزی، بهجای همزه واو نویسند و گویند.»
۷۹. جقه یا جغه؟
نجفی دومی را صحیح میدانست، اما در فرهنگ املایی خط فارسی فقط اولی آمده. بنابراین املای بوته/بتهجقه به همین شکل صحیح است.
۸۰. جمع مکسر یا جمع با «ها»، «ان» و…؟
بهتر است اسمهای فارسی [یا بهطور کلی غیرعربی] را جمع مکسر نبندیم، مثل نام برخی نژادها: ارامنه: ارمنیها؛ افاغنه: افغانها (دقیقتر: افغانستانیها) و… .
۸۱. جمع با «ات» یا جمع با «ها»، «ان» و…؟
نجفی معتقد بود کلمات غیرعربی را تا حد ممکن نباید با «ات» جمع بست.
توضیحِ «تا حد ممکن»: مثلاً بار معنایی «فرمایشات» با «فرمایشها» متفاوت است یا برخی اسامی مانند «شمیرانات» و «لواسانات» اسم خاصاند و نمیتوان تغییرشان داد.
۸۲. جمع با «جات» یا جمع با «ها»، «ان» و…؟
نجفی معتقد بود جمع با «جات»، مانند «ات» از بازماندههای عربیمآبی در دوران صفویه و قاجاریه است و بهتر است در فارسی فصیح از آن پرهیز شود.
۸۳. جمع با «گان»
هنگام جمعبستنِ کلمات با گان، «ه» غیرملفوظ را باید حذف کرد: غلط: کشتهگان، تشنهگان، برندهگان و… ؛ درست: کشتگان، تشنگان، برندگان و… .
۸۴. جمع با «ین» و «ون» یا جمع با «ها»، «ان» و…؟
بهتر و حتی درستتر است که کلماتی مانند مؤمنین، معلمین، روحانیون، انقلابیون و… را بهجای «ین» یا «ون» با «ها» یا «ان» جمع ببندیم.
۸۵. جمعِ جمع
نجفی معتقد بود جمعِ جمع در مواردِ رایج غلط نیست، اما بهتر است جز در موقع ضرورت از آن استفاده نکنیم. مثال: احوالات، اوباشان، جواهرها، شئونات و… .
۸۶. جن یا اجنه؟
«اجنه» در عربی جمع «جنین» است و نه «جن»، اما کاربرد آن در فارسی به این معنا نادرست نیست.
۸۷. جناغ یا جناق؟ باجناغ یا باجناق؟
«جناغ» و «باجناغ» با همین املا صحیحاند. برخی این دواژه را بهغلط با «ق» مینویسند.
۸۸. جهاز یا جهیزیه؟
ظاهراً جهاز، جهیز، جهازیه و جهیزیه را باید از «واژگان همگون» دانست، با این تفاوت که دو واژۀ اخیر در دوران متأخر ساخته شدهاند.
چ
۸۹. چای یا چایی؟
در فارسی فصیح بهتر است چای را «چایی» ننویسیم. (مثال: این فرسته را در تلگرام ببینید.)
۹۰. چغندر یا چقندر؟
«چغندر» با همین املا صحیح است و برخی بهغلط آن را با «ق» مینویسند. (مثال: این فرسته را در تلگرام ببینید.)
۹۱. چنانکه یا چنانچه؟
این دو با هم متفاوتاند، هم در معنا و کاربرد و هم در جایگاه دستوری. حتی در فاصلهگذاری هم یکسان نیستند. بنابراین نباید یکی را بهجای دیگری به کار برد. (توضیح: این فرسته را در اینستاگرام ببینید.)
۹۲. «چون… ازاینرو» یا «چون»؟
«چون» برای بیان علت به کار میرود و بهتر است پسازآن کلماتی مانند «ازاینرو»، «بنابراین» و «لذا» نیاید تا حشو نباشد. مثال: چون او را نمیخواستند، لذا از این اداره رفت.
۹۳. چهره یا شخص معروف؟
نجفی کاربرد چهره در معنای «شخص معروف یا مهم» را گرتهبرداری میدانست؛ اما این کاربرد مدتهاست در گفتار و نوشتار رایج شده است.
ح
۹۴. حایل یا هایل؟ حائل یا حایل؟ هائل یا هایل؟
این دو به یک معنا نیستند؛ «حایل» یعنی جداکننده و مانع میان دو چیز، اما «هایل» یعنی ترسناک. همچنین بهتوصیۀ فرهنگ املایی خط فارسی، بهتر است اولی را با همزه بنویسیم: «حائل» و دومی را با یاء: «هایل».
۹۵. حجگذار یا حجگزار؟
گزاردن بهمعنای انجامدادن و بهجاآوردن است؛ لذا حجگزار صحیح است و نه حجگذار.
۹۶. حذفِ «است» بدون قرینهٔ لفظی
بهتر است در صیغهٔ سومشخص در فعلهای ماضی نقلی، فعل «است» را بدون قرینهٔ لفظی حذف نکنیم. مثال: برادرم به اصفهان رفته [است] و میخواهد آنجا بماند.
۹۷. حذف حرف اضافه
در فارسی فصیح بهتر است حرف اضافه را تا حد ممکن حذف نکنیم. مثال: ننهآسیه لقمه را [به] دستش داد و پیشانیاش را بوسید. باوجوداین، حذف حرف اضافه در برخی موارد کاملاً رایج است: [به]راهافتادن، [از]یادرفتن، [در]خواببودن و… .
۹۸. حرف اضافه برای چند معطوف
هرگاه یک حرف اضافه با چند کلمهٔ معطوف به هم بهکار رود، باید با هریک از آنها سازگار باشد. درست: او علاقهمند و وفادار به کشور است. غلط: او محافظ و علاقهمند به کشور است («محافظ به» معنا ندارد).
۹۹. حوزه یا حوضه؟
«حوزه» بهمعنای پهنه، قلمرو و محدوده است، اما «حوضه» یعنی زمینهایی که در انتهای رود قرار دارد و از آب آن مشروب میشود.
۱۰۰. حوله یا هوله؟
در فرهنگ املایی خط فارسی صرفاً «حوله» آمده است.
۱۰۱. حیات یا حیاط؟
عموم افراد فرق این دو را میدانند، اما گاهی خطا میکنند. «حیات» یعنی زندگانی، و «حیاط» یعنی صحن خانه.
۱۰۲. حیثوبیث یا حیصوبیص یا حیسوبیس یا چند حالت دیگر؟ 🙂
«حیصوبیص» در عربی بدون واو عطف (حَيصُ بَيص) و بهمعنای پریشانی و آشفتگی است، اما در تداول فارسی واو عطف میگیرد و بهصورت قید مرکبِ «در این حیصوبیص» درمیآید که بهمعنای «در این گیرودار» است.
خ
۱۰۳. خر یا الاغ؟
«خر» واژهای فارسی است، اما «الاغ» واژهای ترکی بهمعنای چاپار است. نجفی معتقد بود برای اشاره به درازگوش، در متون فصیح بهتر است از اولی استفاده کنیم.
۱۰۴. خشنود یا خوشنود؟
نجفی معتقد بود هر دو صحیحاند و اولی بهتر است؛ اما در فرهنگ املایی خط فارسی فقط اولی آمده است.
۱۰۵. ختمی یا خطمی؟
یکی از اشکالات املاییِ بسیار رایج نوشتن «خطمی» با «ت» است.
۱۰۶. خودکفا یا خودبسنده؟
نجفی «خودکفا» را بهدلیل نادرستبودن ساخت «کفا» مسلماً غلط میدانست و معتقد بود بهجای آن باید از «خودبسنده» یا «خودبسا» استفاده کرد.
تبصره: «خودکفایی» صحیح است، چون «کفایی» بهدرستی از مصدر «کفایت» ساخته شده است، مانند «زراعی» از «زراعت».
۱۰۷. خورش یا خورشت؟
واژهٔ «خورش» که از بن مضارع (خور)+پسوند (ش) تشکیل شده است، گاهی در گفتار یا نوشتار بهشکل «خورشت» درمیآید که ایرادی ندارد.
د
۱۰۸. «داشتن» کلیشه است؟
یکی از کلیشههای بسیار رایج در فارسیِ امروز استفاده از «داشتن» بهجای بیش از بیست فعل دیگر است. مثال: بهتر است جلسهای داشته باشیم؛ تصویرتان را نداریم؛ باید روابطی پایدار داشته باشیم؛ عرض سلام و ادب دارم.
۱۰۹. دائم یا دائمی؟
در فارسی دائم در مقام صفت یا قید بهکار میرود. بنابراین نیازی نیست به آن یای صفتساز اضافه شود.
۱۱۰. دراویش یا درویشها؟
«دراویش» جمع مکسر «درویش» در عربی است. ازآنجاکه «درویش» از فارسی به عربی رفته، بهتر است آن را با «ها» یا «ان» جمع ببندیم.
۱۱۱. درب یا در؟
برخی بهاشتباه گمان میکنند «درب» املای رسمی و صحیحِ «در» است، اما چنین نیست. «درب» واژهای عربی و معادل «طریق» است.
۱۱۲. درباره یا پیرامون؟
نجفی معتقد بود «پیرامون» جایگزین «درباره» نیست و باید در معنای خود به کار رود. «پیرامون چیزی صحبتکردن» یعنی حولوحوش آن صحبتکردن، نه دربارهٔ خود آن.
۱۱۳. در جریان قراردادن یا آگاهکردن؟
نجفی معتقد بود «در جریان قراردادن» بهمعنای «آگاهکردن» گرتهبرداری و ترکیبی ناهنجار است که البته در فارسی جا افتاده و دیگر چارهای از پذیرفتنش نیست.
۱۱۴. دعوی یا دعوا؟
این دو باهم متفاوتاند. «دعوی» (بر وزن سعدی) یعنی ادعا. «دعوا» در اصطلاح دادگستری یعنی دادخواهی، و در اصطلاح عامیانه یعنی کشمکش.
۱۱۵. دکتری یا دکترا؟
«دکترا» واژهای فرانسوی است، اما «دکتری» از واژۀ فرانسوی «دکتر»+یای اسمساز فارسی تشکیل شده و مناسبتر است.
۱۱۶. دکمه یا دگمه یا تکمه؟
نجفی معتقد بود هر سه واژه یک معنی دارند و دراینمیان، «دگمه» رایجتر و صحیحتر به نظر میرسد. اما در فرهنگ املایی خط فارسی فرقی بین «دکمه» و «دگمه» نیست. همچنین اشارهای به «تکمه» نشده است. (توضیح: این فرسته را در تلگرام ببینید.)
۱۱۷. دورِ زمانه یا دورهزمانه یا دور و زمانه؟
شکل اصلی و صحیحتر دو عبارت «دورهزمانه» و «دور و زمانه» چنین است: دورِ زمانه. «دور زمانه» یعنی «گردش روزگار» و بهمعنای «عصر» و «زمان» هم به کار میرود.
۱۱۸. دوستدار یا دوستار؟
هر دو صحیحاند.
۱۱۹. دوقلو، سهقلو و…؟
برخی معتقدند «دوقلو» واژهای ترکی است و ساختن «سهقلو» و «چهارقلو» برپایهٔ آن خطاست، اما نجفی کاربرد این واژگان را روا میدانست.
ر
۱۲۰. رای پس از فعل
ابوالحسن نجفی: استعمال «را» پس از فعل بهخلاف سنت هزارودویستسالۀ زبان فارسی است و در همهحال باید از آن پرهیز کرد (غلط ننویسیم، ص۲۰۶).
احمد سمیعی (گیلانی): کاربرد «را» پس از فعل مکروه است (نگارش و ویرایش، ص۲۰۸).
(خطاهای مکروه هرچند بهزعم زبانشناسان خطا شمرده نمیشود، در عرف ادبا، اگر هم خطا نباشد، مکروه است و بهتر است از آن پرهیز شود.)
حسن ذوالفقاری: بهکاربردن «را» پس از فعل از پربسامدترین غلطهایی است که در سالهای اخیر در کاربرد زبان معیار دیده میشود (اینجا).
علی صلحجو: واقعیت این است که این روزها بسیاری از مردم، چه فرهیخته و چه غیرفرهیخته، در گفتار، «را» را پس از فعل بهکار میبرند… اگر یکی از نشانههای سلامت نثر را نزدیکی آن به زبان گفتار بدانیم، باید دراینباره تأمل کنیم (نکتههای ویرایش، ص۲۲۳).
ناصر نیکوبخت: در نگارش فارسی امروز، حرف «را» نشانهٔ مفعول بیواسطه است و باید بلافاصله پس از معمول خود بیاید؛ بنابراین کاربرد آن پس از فعل، یای نکره، نهاد، متمم و بین اجزای فعل مرکب، غلط محسوب میشود (مبانی درستنویسی، ص۸۱).
بهروز صفرزاده: «را» باید پس از مفعول جمله و پیش از «که» بیاید، نه پس از فعل (دستنامۀ ویرایش، ص۵۷).
۱۲۱. روحانیت یا روحانیان؟
نجفی کاربرد «روحانیت» بهجای «روحانیان»، یا «بشریت» بهجای «بشر»، و امثال اینها را گرتهبرداری، تحریف زبان و مغایر با روح زبان میدانست. او بعدها و شاید براثر رایجترشدن این کاربرد، نظر خود را تعدیل کرد.
۱۲۲. رویه یا روش؟
«رویه» یعنی «اندیشهٔ توأم با ژرفنگری» و کاربرد آن بهجای «روش» خطاست. صفت «بیرویه» بهمعنای «نااندیشیده» غلط نیست.
ز
۱۲۳. زغال یا ذغال؟
نجفی اولی را صحیح میدانست. در فرهنگ املایی خط فارسی نیز همین املا آمده است. بااینحال در دهخ آمده است: «…ظاهراً چنانکه معمول نیز همان است، با ذال صحیح باشد.»
س
۱۲۴. سالانه یا سالیانه؟ ماهانه یا ماهیانه؟
هر چهار تا صحیحاند. صرفاً میتوان گفت بهتر است در متن واحد، یکی از این صورتهای دوگانه به کار رود.
۱۲۵. سرمهای یا سورمهای؟
نجفی فقط اولی را درست میدانست، اما در فرهنگ املایی خط فارسی هر دو صحیح دانسته شده.
۱۲۶. سقف یا حداکثر؟
نجفی معتقد بود استفاده از «سقف» بهجای «حداکثر» یا «نهایت»، گرتهبرداری است.
۱۲۷. سلامت یا سلامتی؟
«سلامت» مصدر است و نیازی به یای مصدرساز ندارد. بهتر است از کاربرد «سلامتی» در متون فصیح پرهیز کنیم.
۱۲۸. سن یا سالگی؟
عبارت «در سن …سالگی» صحیح نیست؛ چون حشو دارد. یا باید «سن» را حذف کرد یا «سالگی» را.
۱۲۹. سؤالپرسیدن یا سؤالکردن؟
نجفی «سؤالپرسیدن» را حشو و خطا میدانست، چون «سؤال»، خود بهمعنای پرسش است.
۱۳۰. سهلوممتنع یا سهلِ ممتنع؟
نجفی ترکیب «سهل ممتنع» را به همین شکل و بدون واو عطف صحیح میدانست، اما در فرهنگ درستنویسی سخن هر دو شکل جایز شمرده شده. بااینهمه اصل این ترکیب در زبان عربی، بدون واو عطف است.
ش
۱۳۱. شاغول یا شاقول؟
هر دو درست است؛ اما نجفی فقط اولی را درست میدانست.
۱۳۲. شصت یا شست؟
شصت (عدد) و شست (انگشت) هر دو فارسیاند، ولی ظاهراً برای تمایزبخشیدن به این دو، یکی را با «ص» و دیگری را با «س» مینویسند. در متون کهن، هر دو با «س» بوده است.
۱۳۳. شکرگزار یا شکرگذار؟
شکرگزار با همین املا صحیح است و نوشتن آن با «ذ» خطاست.
۱۳۴. شناسی یا شناختی؟
«شناسی» اسمساز است و «شناختی» صفتساز. «جامعهشناسی» اسم است و «جامعهشناختی» صفتی است معادل «جامعهشناسانه». «شناسی» و «شناختی» را نباید بهجای هم به کار برد.
۱۳۵. شیء یا شئ یا شیئ؟
املای «شیء» در عربی و فارسی به همین صورت است و هنگامی که یای نکرهساز بگیرد، بهصورت «شیئی» نوشته میشود. این واژه در فرهنگ املایی خط فارسی نیز به همین شیوه آمده است.
ض
۱۳۶. ضربالاجل یا ضربالعجل؟
ضربالاجل با همین املا صحیح است و بهمعنای «تعیین مهلت» است. در تداول امروز، از این واژه بهجای «مهلت» استفاده میشود. برخی آن را با عین مینویسند که خطاست.
ع
۱۳۷. عبارت وصفی یا {}؟
عبارت وصفی عبارتی را میگویند که فعل آن بهجای اینکه به یکی از صیغههای صرفی باشد، بهصورت صفت مفعولی (بن ماضی+ه) است. عبارت وصفی منحصر به زبان نوشتار است و هرگز در زبان گفتار وارد نشده است. امروزه در زبان نوشتار نیز سادهتر و حتی فصیحتر این است که از کاربرد عبارت وصفی خودداری کنیم. غلط: به بانک رفته در صف ایستادم؛ درست: به بانک رفتم و در صف ایستادم.
۱۳۸. عرب یا عربها؟
عرب در زبان عربی و در متون قدیم فارسی اسم جمع است؛ اما در فارسی امروز، بهصورت مفرد بهکار میرود و برای جمعبستن آن میگویند «عربها».
۱۳۹. عسکری یا عسگری؟
«عسکر» واژهای عربی است و نوشتن آن با گاف خطاست. نجفی معتقد بود این خطا احتمالاً به این دلیل رخ میدهد که «عسکر» برگرفته از «لشکرِ» فارسی است.
۱۴۰. عملیات یا عملیاتها؟
کاربرد «عملیاتها» مجاز است، چون ازسویی فارسیزبانان مفرد «عملیات» (عملیه) را نمیشناسند تا از این جمعِ جمع بپرهیزند و ازسویدیگر، مترادفی برای جانشینی آن نمییابند.
غ
۱۴۱. غدغن یا قدغن یا غدقن؟
این کلمه را به هر سه صورت مینویسند، اما ترجیح با شکل اول است: غدغن. در فرهنگ املایی خط فارسی نیز این واژه به همین صورت ضبط شده است.
۱۴۲. غلطیدن یا غلتیدن؟
«غلطیدن» غلط است. «غلتیدن» و همهٔ مشتقات آن را باید با «ت» نوشت.
ف
۱۴۳. فرغون یا فرقون؟
فرهنگ املایی خط فارسی هر دو را درست میداند. بهمنظور حفظ یکدستی، بهتر است در متنی واحد، از یکی از این دو صورت استفاده شود.
۱۴۴. فرماندهی یا فرماندهِ؟
حرف آخر کلمۀ فرمانده ملفوظ است. بنابراین، نباید در حالت اضافه، آن را بهصورت «فرماندهٔ» یا «فرماندهی» نوشت.
۱۴۵. فوقالذکر یا یادشده؟
نجفی معتقد بود «فوقالذکر» ترکیب غلطی است که نه در عربی بهکار رفته است و نه در متون معتبر فارسی. او چنین جایگزینهایی را پیشنهاد میکرد: مذکور، مزبور، یادشده، پیشگفته.
ق
۱۴۶. قابلدرمان یا درمانپذیر؟ (کلیشۀ «قابل»)
مترجمان معمولاً پسوند able را به «قابلِ…» و متضاد آن (با پیشوند un) را نیز به «غیرقابلِ…» برمیگردانند. اما زبان فارسی برای بیان این مفهوم، قابلیتهای بسیاری دارد.
قابلدرمان: درمانپذیر؛ قابلفهم: فهمیدنی؛ قابلتوجه: شایانتوجه؛ غیرقابلتصور: دور از تصور؛ قابلتوجیه: توجیهبردار؛ قابلاطمینان: مطمئن؛ و… .
۱۴۷. قورباغه یا غورباغه؟
نجفی مانند دهخدا معتقد بود هم «قورباغه» صحیح است و هم «غورباغه»؛ اما در فرهنگ املایی خط فارسی فقط ضبط اول ذکر شده است.
ک
۱۴۸. کارگذار یا کارگزار؟
«کارگذار» یعنی کسی که کارها را راه میاندازد و موانع را برطرف میکند، اما «کارگزار» یعنی کسی که کارها را انجام میدهد. نجفی معتقد بود راه سادهتر و عملیتر این است که این واژه را همهجا با «ز» بنویسیم.
۱۴۹. کاندید یا کاندیدا؟
«کاندید» یعنی سادهدل، معصوم. «کاندیدا» یعنی داوطلب، نامزد. هر دو واژه فرانسویاند.
۱۵۰. کموبیش یا کمابیش؟
هر دو صحیحاند، با این توضیح که در فرهنگ املایی خط فارسی «کموبیش» به همین شکل با نیمفاصله ضبط شده است.
۱۵۱. کنکاش یا کاوش؟
به نظر میرسد «کنکاش» دستکم امروزه دو معنا دارد: مشورت و جستوجو. بااینحال نجفی معتقد بود کاربرد این واژه در معنای دوم خطاست.
گ
۱۵۲. گرداندن/گردانیدن یا کردن؟
استفاده از این فعل در معنای عام آن، یعنی بهجای «کردن»، در متون معتبر فارسی شواهد بسیاری دارد. بنابراین نباید آن را غلط دانست.
۱۵۳. گلهگذاری یا گلهگزاری؟
«گلهگزاری» را هم مانند «سپاسگزاری» و «شکرگزاری» و «کارگزاری» و… باید با «ز» نوشت.
ل
۱۵۴. لازم به ذکر است یا شایان ذکر است؟
«لازم به ذکر است» و عبارات مشابه آن، مانند «لازم به یادآوری است»، «لازم به توضیح است» و… را نمیتوان صحیح دانست، چون «لازمبودن»، حرف اضافۀ «به» نمیگیرد. بهجای آن میتوان از «شایان ذکر است» یا دیگر عبارات مشابه استفاده کرد.
۱۵۵. لشکر یا لشگر؟
نجفی معتقد بود این واژه با «ک» نوشته میشود و نوشتن آن با «گ» خطاست.
م
۱۵۶. ماده یا مادّه؟
«ماده» بر وزن «ساده» واژهای است فارسی، در مقابلِ «نر». «مادّه» بر وزن «قارّه» کلمهای است عربی بهمعنای «جوهر تشکیلدهندهٔ اجسام». پس بهتر است نگوییم «نر و مادّه»!
۱۵۷. متبوع یا مطبوع؟
این دو واژه با یکدیگر متفاوتاند و طبعاً هریک را باید در جای خود به کار برد. «متبوع» یعنی مورد اطاعت، مورد تبعیت، کشور یا سازمانی که فردی تابع آن است. «مطبوع» یعنی خوشایند، پسندیده.
۱۵۸. متفاوتبودن با یا متفاوتبودن از؟
این ترکیب فعلی با حرف اضافهٔ «با» به کار میرود و کاربرد آن با «از» گرتهبرداری است.
۱۵۹. مچش را باز کرد یا مشتش را؟
«مشت کسی را بازکردن» داریم، «مچ کسی را گرفتن» هم داریم، اما «مچ کسی را بازکردن» نداریم.
۱۶۰. محذور یا محظور؟
«محظور» یعنی حرام و ممنوع. این واژه در فارسی امروز تقریباً به کار نمیرود. «محذور» یعنی آنچه از آن میترسند، مانع، گرفتاری.
البته «معذور» هم داریم که در دهخدا چنین معنی شده است: «آنکه عذر و بهانهٔ وی پذیرفته باشد.» پس بهقول رضا شکراللهی، آنچه شما دارید یا در آن قرار میگیرید، محذور است و آنچه شما هستید که باعث میشود عذرتان پذیرفته باشد، معذور است.
۱۶۱. مذکور یا مزبور؟
هر دو صحیح و تقریباً به یک معنیاند.
۱۶۲. مربوطه یا مربوط؟
«مربوطه» در عربی صفت مؤنث است، درحالیکه در فارسی، مذکر و مؤنث با هم تفاوت صوری ندارند. بنابراین بهتر است بهجای این واژه از جایگزینهایی مانند «مربوط» یا «مرتبط» استفاده کنیم.
۱۶۳. مصراع یا مصرع؟
هر دو صحیح و رایج است. معنای لغوی جالبی هم دارد: یکی از دو لنگهٔ در. ناصرخسرو در سفرنامهاش آورده: «درِ کعبه دری است از چوب ساج به دو مصراع» (مثال برگرفته از کتاب دستورزبان فارسی۱، حسن احمدی گیوی و حسن انوری).
۱۶۴. معتنابه یا متنابه؟
«معتنابه» یعنی «قابلاعتنا» و «مهم». در تداول نیز بهمعنی «هنگفت» به کار میرود. برخی بهپیروی از تلفظِ آن در گفتوگوهای معمول، این واژه را بدون «ع» و بهشکل «متنابه» مینویسند که دقیق نیست.
۱۶۵. ملافه یا ملحفه؟
اصل این واژه در عربی «مِلحَفَه» است که فارسیزبانان آن را «ملافه» تلفظ میکنند و مینویسند و اشکالی ندارد؛ مانند «ملاقه» که در اصل «مِلعَقَه» بوده است.
۱۶۶. ملقمه یا ملغمه؟
نجفی فقط صورت دوم را درست میدانست، اما دهخدا «ملقمه» را هم صحیح دانسته، با این توضیح که مأخوذ از «ملغمه»ی عربی است.
۱۶۷. منسوب یا منصوب؟
«منسوب» یعنی «دارای نسبت» و «نسبت دادهشده».
مثال: ۱. او از منسوبان (قوموخویش) من است؛ ۲. او را به خیانت منسوب کردند (نسبت خیانت به او دادند).
«منصوب» یعنی «برگماشته و تعیینشده».
مثال: او را به سِمت نخستوزیری منصوب (نصب) کردند.
۱۶۸. منقص یا منغص؟
«منغص» یعنی «تیره و مکدر» و با همین املا درست است. میگویند: «عیش فلانی را منغص کرد.»
۱۶۹. مواجه یا مواجهه؟
هر دو صحیحاند، اما هرکدام معنی خاص خودش را دارد. «مواجه» یعنی روبهروشونده؛ مثلاً میگویند: «با خطر بزرگی مواجه شد.» «مواجهه» یعنی «رودرروشدن/کردن»؛ مثلاً میگویند: «میان متهم و گواهان مواجهه صورت گرفت.»
در ضمن، های آخر در «مواجه» ملفوظ است و در «مواجهه» ملفوظ نیست؛ پس مینویسیم: «مواجهم با…»، نه «مواجهام با…». همچنین مینویسیم: «مواجههٔ طرفین».
۱۷۰. موقت یا موقتی؟
«موقت» یعنی «غیرثابت» و «ناپایدار». پس خودش صفت است و نیازی نیست یای صفتساز به انتهایش اضافه کنیم.
۱۷۱. میادین یا میدانها؟
«میدان» واژهای فارسی است که به عربی راه یافته و بهشکل «میادین» جمع بسته شده. بهتر است در فارسی با علامت جمع فارسی جمعش ببندیم: میدانها.
۱۷۲. میباشد یا است؟
«میباشد» یعنی «است». برخی استعمالش بهجای «است» را بهکل غلط میدانند. نجفی منکر وجودش در نظم و نثر قدیم نبود، ولی میگفت بهتر است آن را بهجای «است» به کار نبریم، چون اولاً صورتهای دیگرِ باشیدن در نوشتار و گفتار مردم رایج نیست و بهتر است زبان نوشتار هرچه بیشتر به زبان روزمره نزدیک باشد؛ ثانیاً «میباشد» هیچ فرقی با «است» ندارد و دلیلی ندارد که جایگزین آن شود (مگر برای جلوگیری از تکرار).
۱۷۳. ملیارد یا میلیارد؟ ملیون یا میلیون؟
این دو کلمه فرانسویاند و با املا و تلفظِ «میلیارد» و «میلیون» درستاند.
ن
۱۷۴. ناهار یا نهار؟
«نهار» عربی است بهمعنای «روز»؛ «ناهار» فارسی است بهمعنای غذایی که ظهر میخورند.
نجفی استفادهٔ «نهار» بهجای «ناهار» را یکسره اشتباه نمیدانست و معتقد بود «میتوان آن را مخفف همان ناهار فارسی دانست».
۱۷۵. نردبان یا نردبام؟
«نردبان» به همین صورت درست است و صورتهای نردبام و نوردبان و نَوَردْبام (لابد بهمعنای «وسیلۀ نوردیدن بام»!) همگی غلطاند.
۱۷۶. نظرات یا نظرها؟
در فارسی، هر دو صحیحاند. نجفی معتقد بود چون در عربی نمیشود کلماتی را که سه حرف دارند با ات جمع بست، «نظرات» خطاست، اما بعدها دراینباره تجدیدنظر کرد و درستیِ آن را پذیرفت.
۱۷۷. نقایص با نواقص؟
«نقایص» یعنی «عیوب» و «نواقص» یعنی «ناکاملها» و «ناتمامها». نجفی بر این باور بود که این دو کلمه را نباید بهجای هم به کار برد.
۱۷۸. نقطهنظر یا نظرگاه/دیدگاه؟
«نقطهنظر» ترجمهٔ لفظبهلفظِ point de vue فرانسوی یا point of view انگلیسی است و بهاعتقاد نجفی، در فارسی بیمعناست و بهتر است بهجای آن از «نظر» یا «نظرگاه» استفاده شود.
۱۷۹. نگه دار یا نگهدار؟
نجفی بین «نگه دار» و «نگهدار» تفاوت دستوری قائل بود و معتقد بود «نگه دار دومشخصمفردِ امرِ فعلِ نگهداشتن است و باید جدا نوشته شود […]، اما نگهدار صفت است و سرهم نوشته میشود».
۱۸۰. نمودن یا کردن؟
برخی بهکاربردن «نمودن» بهجای «کردن» را بهکلی غلط میدانند. نجفی ضمن پذیرفتن وجود این کاربرد در نظم و نثر قدیم، به چهار دلیل معتقد بود «بهتر است که از استعمال آن بهجای کردن خودداری شود.»
اولاً چون اغلب هیچ تفاوتی با کردن ندارد؛ ثانیاً چون تکرار فعل لزوماً بد نیست؛ ثالثاً در گفتار هرگز «نمودن» بهجای «کردن» استفاده نمیشود؛ رابعاً دو معنای نمودن (بهخصوص معنای «بهنظرآمدن») امروزه در نوشتن و ترجمهکردن سخت موردنیاز است و باید کوشید بارِ معنایی مختلف آن کم شود تا هرچه صریحتر بر این معنای اخیر دلالت کند.
۱۸۱. نوین یا نو؟
نجفی واژۀ «نوین» را غلط میدانست و معتقد بود «کلمۀ نوین از ساختههای اهلقلم در نیم قرن اخیر است [و] نه در متون معتبر ادبیات فارسی آمده است و نه در گفتار روزمرهٔ مردم به کار میرود و نه معنایی افزون بر نو دارد». او در پایان نتیجه میگرفت: «باید از استعمال آن پرهیز کرد.»
فرهاد قربانزاده با رد دیدگاه نجفی، «نوین» را گونۀ دیگر واژۀ «نوآيين» میداند.
و
۱۸۲. وهله یا وحله؟
وهله یعنی «نوبت» و با همین املا درست است.
هـ
۱۸۳. هجده یا هیجده؟
همهٔ املاهای هجده و هیجده و هژده و هیژده درستاند و هر چهار صورت در متون معتبر فارسی بهکار رفتهاند.
۱۸۴. هرس یا حرس؟
هرس یعنی «بریدن شاخههای زائد درخت» و با همین املا درست است. «حرس» جمع «حارس» و بهمعنای نگهبانهاست.
۱۸۵. هست یا است؟
برخی آوردن «هست» بهجای «است» را بهکل غلط میدانند و «هست» را فقط بهمعنای «وجودداشتن» یا نشانهٔ تأکید میدانند و «است» را فقط رابطه یا فعل اسنادی میشمارند. بهنظر اینان، جملهٔ «او هنوز جوان هست» غلط است. نجفی این نظر را تا حدودی درست میدانست، ولی درنهایت معتقد بود «استعمال هست بهجای است و بالعکس غلط نیست، اما اگر هرکدام از آنها، برطبق آنچه گفته شد، بهجای خود به کار روند البته بهتر است».
ی
۱۸۶. یقه یا یخه؟
هر دو صحیحاند، اما ظاهراً امروزه «یقه» حالت معیار یافته و «یخه» حالت محاوره.
۱۸۷. یک یا یای نکره؟
نجفی معتقد بود «یک» برای امر کلی و در معنای «هر» بهکل غلط است؛ مثلاً در جملهٔ «احمد میخواهد در آینده یک پزشک بشود»، «یک» زائد است. این یکها نتیجهٔ تقلیدِ بیدلیل از زبانهای فرنگی هستند.
نجفی «یک» را بهعنوان علامت نکره قاطعاً غلط نمیدانست و هر دو ترکیب «یک روز» و «روزی» را درست میدید، اما معتقد بود «اجماع یک و ی نکره یا وحدت در یک کلمه خلاف فصاحت است [و] بهجای ’یک روزی او را دید‘ باید گفت: ’یک روز او را دید‘ یا ’روزی او را دید‘.»
بااینحال همنشینی «یک» و یای نکرهساز یا وحدت در ادب فارسی نمونههایی دارد، مانند این مصرع آشنا از مولوی: «دید موسی یک شبانـی را به راه… .»